163خاص قبور كه از سطح زمين تا نيممتر، يك متر و گاهى بيشتر بلند است و حركت در لابهلاى قبرها دشوار. قبر حضرت هود و حضرت صالح كه در محوطهاى داراى صحن كوچك و قبه و ضريح بود زيارت شد ولى ما همچنان تحت تأثير اين قبرستان بزرگ و حيرت انگيز بوديم. وسعت آن را تا 25كيلومتر مربع گفتهاند و بعضى مىگويند از خود نجف بزرگتر است. انتهاى آن ناپيداست. قبرها اغلب چند طبقه است. طبق روايات، ارواح مؤمنين پس از جدايى از بدن، در وادى السلام جمع مىشوند و يكديگر را ملاقات مىكنند و ارواح گنهكاران در وادى «برهوت» به هم مىرسند. اينجا هم دستفروشان و متكديان حرفهاى و سمج ودوره گرد، ول كن نبودند و حال آرام را از انسان مىگرفتند. پيش از اذان ظهر دوباره به هتل برگشتيم تا با تحويل دادن ساكها جهت حركتِ عصر براى زيارت وداع به حرم برويم.
زيارت وداع
روز آخر حضورمان درنجف بود. نزديكى ظهر گفتند براى «زيارت وداع» مىرويم. نوبت سوّم زيارتمان بود. هواى داغ خرداد ماه و ظهر داغ نجف و درهاى بستۀ حرم كلافه مىكرد. وقتى به حرم رفتيم، با درهاى بستۀ حرم ورواقها روبه روشديم. مراسم غبار روبى (وغارت پولهاى اهدايى مردم) توّسط اوقاف عراق بود. قاعدتاً يكى دوساعتى طول مىكشيد. نتوانستيم آخرين زيارتمان را در درون حرم انجام دهيم. پشتدرهاى بسته زيارت خوانديم. اذان گفتند. زوّار پراكنده بودند. من شخصاً در بيرون حرم در «جامع الشيخ الطوسى» كه محل درس و بحث علما بود و كنار قبر مرحوم شيخ طوسى، پشت سرآقاى بحرالعلوم نماز خواندم. پس از نماز، كمكم افراد جمع شدند تا به محل اقامت برگردند و حسرت زيارت وداع از نزديك و كنار ضريح، بر دل دوستان همسفر ماند، چون عصر مىبايست از نجف به سمت كربلا حركت مىكرديم. در همان فاصله، ساعتى هم به زائران فرصت دادند كه به طرف بازار بروند و اگر چيزى مىخواهند و سوغاتى و خريدى دادند انجام دهند. من كه حوصلۀ بازار گردى در آن هواى گرم نجف را نداشتم به بازار نرفتم و به پرسهزدن در حرم و اطراف آن پرداختم.
به سوى كربلا
تا افراد جمع شوند و هماهنگى صورت گيرد و حركت آغاز شود، عقربۀ ساعت روى 5 بعداز