162امام جماعت دادم. فقراى متعددى كه اغلب از زنان بودند، به صف نشسته بودند و دفترچههايى همراهشان بود و از مساعدت آن سيد پيشنماز برخوردار مىشدند و به هر كدام مبلغى مىداد و در دفترچهاى كه داشتند مىنوشت. خوشم آمد كه اين پرداختها روى حساب و كتاب و برنامۀ تحت تكفّل است.
هر دينار عراقى حدود پنج ريال ماست. اسكناسهاى 250 دينارى معادل صدتومان بود. نُه تا از آنها را به جاى هزارتومانى مبادله و معامله مىكردند. اُفت شديد دينار عراقى محسوس بود. يك زمان دينار عراقى معادل 20 تومانى ما بود، حالا تا اين حد سقوط كرده است! در عراق، به خصوص در شهرهاى مذهبى و اماكن زيارتى و بازار، هم با پول عراقى مىتوان خريد كرد، هم با پول ايرانى؛ يعنى پول ما هم آنجا رايج است.
بارى. . . پس از نماز مغرب و عشا ادامۀ نماز در مقامها داير بود. اين همه اعمال، آن هم با سرعت و پىدرپى، زائران را خسته كرده بود. به شيوۀ كار ايراد داشتيم ولى چارهاى هم نبود. آن عرب همراه مشغول خواندن مناجات حضرت على (ع) در مسجد كوفه بود (أنْتَ الْموَلي وَ أنَا الْعَبْد. . .) كه يك و نيم صفحه از مفاتيح بود. اشاره كردم كه مختصرش كند. دعا در محراب محل ضربت خوردن حضرت در مسجد كوفه هم انجام گرفت و مختصر نوحه و عزادارى. بيرون كه مىآمديم، با اين كه يكى از مقامها باقى مانده بود، به عرب دعا خوان گفتم آن را از برنامه حذف كند و يكسره برويم به حرم حضرت مسلم بن عقيل كه چسبيده به مسجد كوفه است و گوشهاى از رواق حرم آن حضرت، قبر «مختار» بود، خونخواه شهداى كربلا. حرم حضرت مسلم روشن و با صفا و آينه كارى شده بود، با گنبدى بزرگ بر روى مرقد. روبه روى آن، حرم «هانىبن عروه» بود كه در ايام حضور مسلم در كوفه، ميزبان او بود. سپس ابن زياد او را دستگير كرد و به شهادت رساند.
شب از ساعت5/10 گذشته بود كه به سمت نجف برگشتيم و شام و استراحت، تا فردا آخرين روزمان را در نجف بگذرانيم.
وادى السلام
قرار بود امروز به قبرستان تاريخى و مهمّ «وادى السلام» برويم. صبح اول وقت، نماز را در حرم حضرت امير (ع) خوانديم و پس از زيارت به هتل برگشته، صبحانه خورديم و آماده شديم براى زيارت وادى السلام. بزرگترين گورستان كهن و مقدس كه قبر بسيارى ازعلما و صلحا آنجاست، با آن وضع