157تأسّف بار!
در هتلى كه ميان راه بود ناهار خورديم و به كاظمين برگشتيم. اين زيارت دوّم كه هنگام نماز مغرب بود، تا پاسى از شب ادامه داشت. در محدودۀ حرم، قبر شيخ مفيد و خواجه نصير طوسى در داخل رواق شرقى و غربى قرار دارد. قبر سيد رضى و سيد مرتضى، دوتن از بزرگترين علماى شيعه در قرن چهارم بيرون حرم بود و هر كدام بقعۀ خاصّى دارد و با فاصلهاى نزديك به هم.
مسجد بُراثا
امروز، ديدار از مسجد بُراثا را در برنامه داريم كه در بغداد است. محلّ اين مسجد پيش از اسلام، دهكدهاى مسيحى نشين بوده و در سفرى حضرت على (ع) كه از آنجا عبور مىكرده، به كرامت آن حجّت خدا چشمه و چاهى جوشيده است. در بيرون مسجد و حياط آن، سنگى است كه با اشارۀ حضرت از چاه درآمد و آب فوران زد. نيز سنگى ديگر آنجاست كه بازماندۀ روزگار كهن است و در ورودى مسجد قرار دارد. همچنين سنگِ گويا كننده (حجر مُنطقِ) كه گود بود و مىگفتند افراد، براى بازشدن زبان فرزندان لال، در آن گودى آب مىريزند و به بچه مىنوشانند و. . .
مسجد براثا بسيار با فضيلت است و اعمال و دعاهاى خاصّ دارد كه در مفاتيح الجنان هم آمده است (ذيل زيارت موسى بن جعفر (ع)) . چاه منسوب به حضرت على (ع) هنوز هم داير است و برروى آن بنايى ساختهاند. بعضى هم به عنوان تبرّك از آب آن مىنوشند.
به سوى نجف
مىبايست پايتخت عراق را ترك مىكرديم. بار ديگر فرصتى دادند تا كاظمين را زيارت و وداع كنيم و از بغداد به سمت نجف اشرف حركت كرديم. دل كندن از حرم دو امام، دشوار بود، امّا شوق ديدار نجف هم ما را به سوى خود مىكشيد.
اتوبوسها در جاده پيش مىرفتند. دو ساعتى در راه بوديم. از دور گنبد طلايى حرم علوى آشكار شد. صداى صلوات زوّار با اشكهاى شوق آميخت. نجف هم خاطرات و وقايع بسيارى را در ذهنم بيدار مىكرد. غير از حرم حضرت امير، حوزۀ علميۀ نجف كه از هزار سال پيش درخشيده و سالهاى اقامت امام امت در اين شهر و مراجع بزرگ عراق در گذشته و علامۀ امينى و. . . خيلى