156برپا بود شركت كرديم، پس از آن، تشرّف به حرم امام موسى بن جعفر و حضرت جواد (عليهما السلام) كه كنار هماند، نقطۀ آغاز زيارتهاى ما از حرمهاى ائمۀ عراق بود.
فرصت زيارت حرم محدود بود. به دو ساعت نرسيد. طبق قرار قبلى، ساعت 5/10 شب همه پاى اتوبوسها جمع شدند؛ سرشمارى و كنترل، سپس حركت به سوى بغداد، كه دير وقت بود، شام و استراحت، تا فردا برنامههاى از پيش تعيين شده انجام شود.
سامرّا
روز دوم حضورمان در بغداد، برنامۀ «سامرا» و زيارت عسكريين را در پيش داشتيم. در سامرا غير از مرقد مطهّر امام هادى و امام عسكرى (عليهما السلام) و سرداب مقدس معروف به «سرداب غيبت» كه بسته بود و فقط درگاه آن را زيارت كرديم. قبر «سيد محمد» فرزند بزرگ امام هادى (ع) را زيارت كرديم كه از عُبّاد و علما و بزرگان بوده و در زمان خود، تصوّر اغلب شيعه آن بوده كه پس از امام هادى، او امام خواهد شد، ولى امامت به حضرت عسكرى (ع) رسيد.
حرم عسكريين يك گنبد بزرگ دارد و ضريحى كه قبر دو امام و نيز نرجس خاتون (مادر امام زمان) و حكيمه خاتون (عمۀ امام عسكرى و دختر امام جواد) را در برگرفته است. قبر حكيمه خاتون پايين پاى امام هادى است. ضريح اين حرم مانند حرم حسينى شش گوشه دارد و گنبد طلايى سامرا بزرگترين گنبد طلايى قبور ائمّه است. صفاى توأم با سادگى و مظلوميت را در اين حرم شاهد بوديم.
هواى گرم و سوزنده و گزندۀ سامرا كلافه مىكرد. مواجهه با گداهاى سمج و دست فروشهاى سمجتر، آزار دهنده بود؛ مثل قديمى «كداى سامره» در ذهنم تداعى كرد. اخّاذى صريح مسؤولان آستانه و خدّام و كفش دارىها و زيارت نامه خوانانِ گردن كلفت و شكم گنده و اين كه بسيار زشت و گدامنش از زوّار با اصرار پول مىگرفتند، مشمئز كننده بود. بر مظلوميت مضاعف شيعه و امامان سوختم.
سامرا تركيبى از شيعه و سنّى است و اكثريت اهل تسنّناند. بعضىها ترديد داشتند كه همين زيارتنامه خوانان و دعا خوانان شيعه باشند و مىگفتند: اينها بعضىشان منافقانه عمل مىكنند و مزار أئمه را وسيلۀ كسب خود قرار دادهاند. كاش روزى اين مظلوميتها به پايان برسد! فرصتى بود كه بيرون از حرم به يكى دو تا كتابفروشى و دكّههاى مطبوعاتى سرزدم. اغلب، راكد بود و كتابها گردو خاك گرفته. در كتابفروشىها اگر كتابهايى دربارۀ ايران بود، برضّد شيعه و امام راحل بود و چه