10تنها هاجر و ابراهيم نبودند كه «اسماعيل» را به «مذبح» آورند،
محمد و على و فاطمه (عليهم السلام) نيز «حسين» را به قربانگاه عشق فرستادند و به اين «فدا» در راه «رضاى خدا» تن دادند.
اگر ابراهيم و اسماعيل را مىبايست آزمود،
محمد و حسين (عليهما السلام) را نيازى به آزمون نبود.
آن روز كه مشتى از خاك كربلا را، جبرئيل براى رسول الله آورد، همۀ قضايا روشن بود و همه تسليم محض بودند و اطاعتِ مطلق و راضى به رضاى دوست.
مگر خود حسين (ع) نفرمود:
«رِضَي اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ، نَصْبِرُ عَلَي بَلاَئِهِ وَ يُوَفِّينَا أُجُورَ الصَّابِرِينَ» 1
اين، خط كربلايى حسين است،
و سرمشق «سلوك» در وادى «جهاد عاشورايى» و «ذكر اربعينى» .
كجاست آن دل و ديده، كه برگوهر آن تربت خونين، اشك خون بارد؟
دلهاى دريايى و جانهاى كربلايى، گوهر «تربت» را در ساحل عشق، با «اشك» شست وشو مىدهند.
اين است رمز جلوه و جلاى هميشگى «تربت حسين» .
«اربعين» ، نگاهى مجدد به «عاشورا» ست.
وهمه. . . جا نيز «كربلا» ست!
قصيدۀ صد بيتى تربت، رتبت بالا دارد.
هركس «رتبت تربت» را شناخت، از شميم آن سرمست شد و چهره و پيشانى برآن سود و بوى كربلا از آن استشمام كرد.
همنوايى با اين شعر موزون عاشورايى را از ياد نبريم و از رتبت تربت، غافل نشويم.