43هرجا كه قدم مىگذاشتند، خداوند آنان را يارى مىكرد و پشتيبانشان بود و جاى پاى آنها را محكم مىكرد و بدينترتيب توانستند بر تمامى آن سرزمين چيره شوند و عماليق و ديگر افرادى را كه در آنجا مستقر بودند، بيرون كنند. در آن زمان، جرهمىها واليان كعبه بودند و خاندان اسماعيل نيز به دليل خويشاوندى و براى احتراز از جنگ و درگيرى، با آنها منازعهاى نداشتند. 1فاكهى مىگويد: زبير بن ابىبكار در حديثى آورده است: در كتابى - كه آن را از كتابهاى عبد الحكم بن أبى غمر دانسته - آمده است: وقتى خداوند متعال فرزندان اسماعيل را پراكنده ساخت و نسل آنها رو به فزونى گذاشت و مكه براى ايشان تنگ گرديد و در تنگناى زندگى قرار گرفتند، در سرتاسر زمين پراكنده شدند. آنها كه تواناتر و نيرومندتر بودند، شتر و گاو و گوسفند مىگرفتند و دامدارى مىكردند و در جستجوى چراگاه برمىآمدند. طولى نكشيد كه دام و احشام آنها بسيار شد و اموالشان فزونى گرفت و مردم بدين ترتيب به اين كار رو آوردند. ولى از سويى بيم آن داشتند كه در محدودۀ حرم، از آنان كار ناشايستى سربزند، مىگفتند: ما بندگان خداييم و اين خانۀ خدا و اين سرزمين حرم اوست و هركس در آنجا كار ناشايستى انجام دهد، از آنجا بيرون رانده مىشود و به آن باز نمىگردد، ولى اگر كسى از ما چنين كند، از دخول به حرم و زيارت كعبه محروم نمىگردد. آنها همچنان بدين كار مشغول بودند و از مكه خارج مىشدند و بدينترتيب از فرزندان اسماعيل در مكه كسى باقى نماند، جز اندك مردمان متديّنى كه خود را در جوار بيت اللّٰه الحرام از كار ناشايست باز داشته بودند، و يا تنگدستانى كه بر تنگى معيشت و سختى روزگار شكيبايى مىكردند و يا كسانى كه از بيم جان خويش به كعبه پناه آورده و در امان بودند. مردم در آن زمان كسانى را كه در مكه اقامت داشتند «اهل اللّٰه» خطاب مىكردند و مىگفتند: اينان عيال خداوند هستند كه در جوار خانهاش اقامت گزيده و به حريمش پناه آوردهاند يا خود را از انجام كار زشت براى رضاى خدا