9
جلد دوم
باب بيست وششم:حضرت اسماعيل و ذبح او بهدست ابراهيم عليهما السلام
در «صحيح بخارى» آمده است كه عبداللّٰه بن محمد، از عبدالرزاق، از معمر، از ايوب سختيانى و كثير بن مطلّب بن ابىوداعه از سعد و او از ابن عباس نقل كرده كه گفت:
نخستين زنى كه «ميانبند» بكار برد، مادر اسماعيل، هاجر بود. او مىخواست بدينوسيله حاملگى خود را از ساره پنهان كند.
ابراهيم هاجر را همراه فرزندش اسماعيل كه شيرخواره بود، نزد سايهبانى بالاتر از زمزم آورد و در قسمت بالايى مسجدالحرام اسكان داد. در آن زمان كسى در مكه زندگى نمىكرد و آبى هم در آنجا وجود نداشت. ابراهيم آندو را همراه با مشكى پر از آب و انبانى پر از خرما، در آن ديار گذاشت و خود بازگشت.
هاجر به دنبالش رفت وگفت: ابراهيم! به كجا مىروى؟ ما را در اين وادى كه انيس وهمدمى در آن نيست، تنها مىگذارى؟! و اين جمله را چندين بار تكرار كرد ولى ابراهيم به هاجر وسخنانش توجهى نكرد و به راهش ادامه داد. هاجر از او پرسيد: آيا خداوند چنين فرمانى به تو داده است؟ ابراهيم گفت: آرى. هاجر گفت: اگر چنين است، او خود ما را نگاهبان خواهد بود و آن گاه بازگشت و ابراهيم در پيچ و خم راه كوهستانى، در حالى كه از ديدگان هاجر به دور بود، رو به كعبه نمود و دستانش را به آسمان گرفت و چنين دعا كرد: