30عمر و ابوبكر گريان از نزد فاطمه بيرون رفتند و ابوبكر از مردم خواست كه او را از خلافت معذور دارند.
* * *
زهرا روزهاى پس از مرگ پدر را زير بار حزن و اندوه بسر مىبرد و زينب كنار بستر بيمارى مادر شريك گريه و اندوه او بود. اين ايام سراسر خانۀ دختر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم را پردهاى از حزن و اندوه مىپوشانيد.
هيچيك از تاريخ نويسان ننوشتهاند كه فاطمه پس از پدر خنده برلب آورده، يا بستر بيمارى را جز براى زيارت خاك او ترك گفته است.
او نزد قبر پدر مىرفت و گريان مشتى از آن تربت پاك بر مىگرفت و مىبوييد و بر ديده مىكشيد و با ناله و فغان مىگفت:
«بر آنكس كه خاك گور احمد را بوييده است، چه باك اگر در عمر خود بوى خوش نبويد؟!بر من مصيبتها رفت كه اگر بروزگار مىرفت، شب مىشد.»
گريۀ او، ديگر مردمان را به گريه مىافكند.
روزى انس بن مالك را گفتند تا از وى رخصت گرفت و نزد او رفت، چون اجازت يافت از وى خواست كه شكيبايى پيشه گيرد و بر جان خود رحم كند. فاطمه پرسيد:
«چگونه دل شما راضى شد كه پيغمبر را در خاك پنها كنيد؟
انس را گريهاى سخت گرفت، با ناله و اندوه خانۀ فاطمه را ترك گفت.
فاطمه در گريه و اندوه شهره گشت و او را يكى از پنج تن گريه