17نيز در ميدان رزم به شهادت رسيد و سرش را بريده به شام فرستادند. بدنش نيز مدت شش سال بالاى دار ماند و دوست و دشمن به حال آن بزرگوار مىگريستند. پس از قيام ابو مسلم خراسانى، بدن وى را از بالاى دار پايين آورده و در گرگان به خاك سپردند.
از آنجايى كه اميرالمؤمنين عليه السلام از عداوت اين خاندان خبيث نسبت به بنىهاشم و همچنين عداوت خوارج نهروان آگاهى داشت، براى پيشگيرى از چنين فجايعى وصيت و اصرار بر پنهان داشتن محل دفن خود داشت. لذا قبر ايشان تا زمان خلافت هارون الرشيد - خليفه عباسى - مخفى بود.
آشكار شدن مرقد مطهر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام
روزى هارون الرشيد در نجف به صحراى نيزارى به شكار رفت. تازىها و فهدها (سگ و يوزپلنگ شكارى) آهوان را تعقيب مىكردند و آهوان به بالاى تل نجف 1 پناه مىبردند، تازىها هم از آن تل بالا نمىرفتند. اين عمل چند بار تكرار شد و همين كه تازىها عقب نشينى مىكردند آهوان پايين مىآمدند. همين كه دوباره آهوان را تعقيب مىكردند دوباره به بالاى تل خاك پناه مىبردند و تازىها از تعقيب آنها باز مىايستادند.
خليفه هارون الرشيد دريافت كه بايد در اين مكان، سرّى نهفته باشد كه آهوان بدانجا پناه مىبرند و تازىها از آن بالا نمىروند. پيرمردى از اهالى آنجا را احضار كرد و راز آن را از پيرمرد جويا شد. پيرمرد گفت: براى گفتن سرّ اين تل خاك، از شما امان مىخواهم و خليفه نيز امانش داد. سپس پير مرد گفت: با پدرم به اينجا آمدم و پدرم در اين مكان زيارت نامه مىخواند و نماز مىگذارد. از پدرم سؤال كردم كه زيارت خواندن در اينجا چه مناسبتى دارد؟ پاسخ داد: با حضرت امام جعفر صادق عليه السلام براى زيارت به اينجا مىآمدم و ايشان فرمود: اينجا قبر جدش على بن ابىطالب عليه السلام است كه به زودى آشكار خواهد شد.