18خليفه دستور حفر اين محل را داد تا به علامت قبرى رسيدند و لوحى در آنجا پيدا شد كه بر روى آن با خط سريانى دو سطر نقش بسته بود كه ترجمه آن چنين است: «اين قبرى است كه نوح پيغمبر آن را براى على عليه السلام وصى محمد صلى الله عليه و آله قبل از طوفان به هفتصد سال حفر نمود 1». هارون اداى احترام نمود و دستور داد خاكها را به جاى اول خود برگردانند. سپس پياده شد، پس از وضو گرفتن دو ركعت نماز خواند و با حالتى گريان، خود را به خاك و تربت آن حضرت غلطانيد.
آنگاه هارون نامهاى به امام موسى كاظم عليه السلام در مدينه نوشت و صحت اين مطلب را از امام موسى عليه السلام سؤال كرد. ايشان آن محل را به عنوان قبر جدش على بن ابىطالب عليه السلام تأييد كرد. سپس به دستور هارون، سنگ بنايى بر آن قبر نهاده شد كه به «تحجير هارونى» معروف شد. 2
ممكن است مصالح ديگرى در نظر آن بزرگوار بوده كه در نظر ما پنهان باشد. از آنجمله به دليل ارادت شديد دوستان و شيعيان آن حضرت با آشكار بودن مرقد مبارك، شيعيان براى زيارت به بارگاه ملكوتى حضرت مشرّف مىشدند و باعث شناسايى ارادتمندان حضرت مىشد و واقعه شهادت حجر بن عدى و ميثم تمّار براى ديگران تكرار مىشد و لذا مخفى بودن مرقد مبارك در دوران بنىاميّه و اوائل دوران بنىعباس ممكن است باعث حفظ جان بسيارى از شيعيان شده باشد.