150ما چارهاى جز وارد شدن به بازار كار نداشتيم. بعد از بسته شدن دانشكده فقه، ديگر مجامع علمى از پذيرش ما سر باز مىزدند. امّا پس از چند سال، جمعيت منتدى خود را بازيافت و به ترميم خود پرداخت و دانشكده فقه با حمايت دولت وقت عراق و به رسميت شناختن مدرك دانشكده، بازگشايى شد و سطح علمى آن تا حدّ صدور مدرك دكترا پيشرفت كرد و شأن و منزلتى بيش از پيش يافت و افراد برجستهاى از آن فارغالتحصيل شدند. من پس از بازگشايى دانشكده، به آنجا بازنگشتم؛ بهويژه كه علّامه نيز در سال 1383ق رحلت كرد و دانشكده بدون علّامه، رنگ و بويى نداشت.
مختصرى درباره علّامه محمدرضا مظفّر
علامه مظفر از ميان ما رفت، امّا روش و منش او براى هميشه باقى خواهد ماند. طلّاب به سفارش ايشان مقالات خود را بر ديوار دانشكده نصب مىكردند تا همه استفاده كنند. اين كار پس از درگذشت علامه نيز سالهاى متمادى ادامه يافت. البته اين كار مخالفينى نيز داشت كه مىگفتند: نوشتن، طلبه را از فقه و اصول دور مىكند.
برخلاف تصوّر برخى، مرحوم مظفر بابت مديريت اين مجموعه، حقوقى دريافت نمىكرد و همّ و غمش ارتقاى اسلوب درسى در حوزه نجف بود. بسيارى معتقد بودند اگر علّامه مظفر تمام وقتش را در فقه صرف مىكرد، اين استعداد را داشت تا يكى از مراجع تقليد شود؛ امّا او خود را وقف پيشرفت كمّى و كيفى حوزه كرد و در جهت تربيت اخلاقى و اجتماعى طلّاب بسيار كوشيد و سبك زندگى متناسب با زمان را به ايشان تعليم داد.
علامه مظفر در عين وقار و متانت، بسيار زيرك و هوشيار بود و سرشتى پاك و زُلال داشت و از حُسن شهرتى ميان عام و خاص برخوردار بود. ايشان نظرات خاصش را در مجالس خصوصى بيان مىكرد و به حق، يك مصلح اجتماعى بود. نظرش را مىگفت، امّا با صبر و حوصله و البته استدلال. «هَل مِن مبارز» نمىطلبيد؛ چون شرايط زمان و مكان را در نظر داشت و مىدانست نبايد عجله كرد و بايد تا رسيده شدن اين ميوه، صبر نمود.
قطرهاى از درياى انديشههاى علّامه مظفر
آنچه من درباره افكار بلند علامه مىنويسم و نوشتم، آن مقدارى است كه به ذهن سپرده بودم و شايد بسيارى را نيز فراموش كرده باشم يا نشنيده باشم؛ چون آنها را جايى به صورت مكتوب نيافتم و انتشار آن نيز توسّط علّامه به صلاح نبوده است.