112شيخ از نظر زندگى مادى بسيار ساده بود و زاهدانه زندگى مىكرد و با آن همه ثروت كه به دستش مىرسيد، در سطح پاينترين طلبهها زندگى مىكرد. او براى خريد مايحتاج خود و خانوادهاش دستور مىداد تا از ارزانترين چيزها استفاده شود و اين صفت شيخ در اطرافيان او هم مؤثر بود. وفايى شاعر مىگويد: در حرم امام رضا (عليه السلام) به آن حضرت متوسل شدم تا يك مرشد معنوى به من ارائه دهد تا با ارشاد وى هدايت شوم. در حالت خاصى به من الهام شد كه مرشد تو در نجف است. با خود فكر كردم كه او يكى از صوفيان بكتاشى است كه در نجف است. به نجف رفتم؛ سپس غسل كرده، به حرم رفتم تا بعد از زيارت به جستوجوى آن مرشد بكتاشى بروم. هنگامى كه از جلوى منزل سيد على شوشترى عبور مىكردم، ناگاه در باز شد و خادم سيد جلو آمد و به من گفت: آقا با شما كار دارد. وقتى وارد خانه شدم، آقا سيد على گفت: مرشد تو شيخ انصارى است.
آقا سيد على شوشترى مربى اخلاق شيخ بود و در درس شيخ هم شركت مىكرد. او هنگامى كه جسد شيخ را در قبر گذاشت، گفت: «افسوس كه از اين عالم رفتى و هيچ كس را قابل تحمل اسرار ندانستى و آنها را با خود بردى!». 1
روزى شيخ انصارى و سيد على شوشترى در راه نجف و كربلا سوار قايق بودند. مرد عربى نسبت به شيخ جسارت مىكرد و در كنار قايق به شيخ فشار وارد مىآورد. آقا سيد على كه متوجه جسارت اين شخص نسبت به شيخ شده بود، از شيخ خواست تا چيزى در پاسخ اين مرد بگويد: امّا شيخ ساكت بود و چيزى نمىگفت و آن شخص نيز به اهانت خود ادامه مىداد. نزديك مقصد، ناگهان آن مرد سياه شد و از دنيا رفت. آقا سيد على مىگويد به شيخ عرض كردم: من از همين مىترسيدم و از شما خواستم كه جوابى به او بدهيد تا از گناه او كاسته شود و به اين مجازات مبتلا نگردد. 2
شاگردان شيخ
نبوغ علمى و تسلط شيخ بر مبانى فقه و اصول شيعه و خلاقيت و ابتكار او در ارائه روشهاى بديع اصولى موجب شد تا مجلس درس شيخ كانون اجتماع طالبان علوم اسلامى شود و هزاران طلبه از مجلس درس شيخ بهرهمند شوند. ميرزا محمد همدانى يكى از شاگردان شيخ مىنويسد: گمان مىكنم كه در مجلس درس او سههزار نفر يا بيشتر شركت مىكردند.