4055. عرش عبارت است از گروهى از مخلوقات كه رتبهبندى ايشان را خداوند انجام داده و آن را برتر از ساير مخلوقات قرار داده است؛ پس گويا زيارت اين مخلوقات خاصّ، زيارت خداست و اين موقعيت به حسب قهر و غلبه است. 1
6. روشن است كه مراد از زيارت خدا در بالاى عرش، كنايه از رسيدن به نهايت درجه كمال است. 2
7. در پايان راه سير و سلوك، نزد اهل معرفت، آخرين مرحله، فناى در ذات خداست كه نشان دهنده كمال مقام عبد در عبوديتش است؛ به طورى كه با چشم خدا مىبيند و با گوش خدا مىشنود و ارادهاش اراده خداست و اكرام او اكرام خداست و زيارت او زيارت خداست. مثل خطابى كه خداوند به يكى از پيامبرانش داشت كه «مريض شدم، به عيادتم نيامدى.» وقتى آن پيامبر توضيح خواست، خداوند فرمود: «بنده مؤمن من مريض بود و تو به عيادتش نرفتى.» يعنى خداوند مرض مؤمن را به خودش نسبت مىدهد؛ يا درباره پيامبر (ص) مىفرمايد: (وَ مَا رَمَيْتَ اِذْ رَمَيْتَ ولكنّ اللهَ رَمى) . 3
با اين توضيح روشن مىشود كه منظور از زيارت خدا در عرش چيست؛ چون حسين (ع) فانى در خدا شد. 4
8. تعبير «كَمَن زار اللهَ فى عَرشِه» كنايه و مجاز است از كثرت ثواب در احترام به حضرت. 5
9. حسين (ع) از ابتدا مىدانست كه چه بايد انجام دهد و چه اتفاقى مىافتد و چقدر مصيبت بايد تحمّل كند؛ پس قلبش از غير الله خالى گشت و شد خانه خدا؛ بنابراين، زيارت حسين (ع) زيارت خداست. 6