15سفارش اكيد مىكردند: اگر پس از من زنده ماندى، مبادا از اين ديوانه پيروى كنى. . . آن مردم به حضرت نوح حمله مىكردند و چنان وى را مىزدند كه از گوشهاى آن حضرت خون مىآمد و بيهوش مىشد. در اين هنگام او را برداشته، در خانهاى مىانداختند يا به همان حال بيهوشى، بر در خانهاش مىانداختند و مىرفتند. 1
بهانههاى قوم نوح و پاسخ او
قوم نوح همانند ملتهاى منحرف ديگر، به بهانههاى بىاساس پناه مىبردند؛ تا از ايمان آوردن به او، فرار كنند. قرآن كريم مهمترين بهانههاى آنان را در ضمن آيه 27 سوره هود چنين بيان مىفرمايد:
(َقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِى الرَّأْى وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَينَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ ) ؛ كافران [كه از اشراف و ثروتمندان بودند] گفتند: ما تو را جز انسانى همانند خويش نمىبينيم؛ نمىبينيم كه جز اراذل قوم و افراد پست از تو متابعت كنند؛ نمىبينيم كه شما بر ما فضيلت و برترى داشته باشيد؛ بلكه مىپنداريم كه شما دروغ مىگوييد.
اين همان بهانههايى است كه مخالفان انبياء در همه دورانها و حتى در دوران پيامبر خاتم حضرت محمد بن عبدالله (ص) هم مىگفتند؛ ولى حضرت نوح در پاسخ آنان با منطقى محكم فرمود:
«اى قوم من! اگر از پروردگارم حجتى به همراه داشته باشم و او مرا رحمت خويش ارزانى كرده باشد و شما