148انواع پارچههايى كه از خراسان حمل مىشود، بى آنكه چيزى به آنها آميخته باشد بازمىگردد و رودخانهاى كه از كرخايا جدا مىشود و خانههاى بازرگانان مشرف بر آن است، همان جاست و آن را نهر الدجاج گويند و در پشت قطعه زمين ربيع، خانههاى تاجران و مردم متفرقه از هر سرزمينى است و هر گذرى به نام اهل آنجا و هر كويى به نام سكنه آن معروف است و بازار بزرگ كرخ از قصر وضّاح تا سهشنبه بازار به طول دو فرسخ و از قطعه زمين ربيع تا دجله به پهناى يك فرسخ امتداد دارد و براى هر صنعتى از بازرگانان و هر نوعى از تجارت، بازارهايى معين و در آن بازارها رستهها و دكانها و ميدانهاست؛ چنان كه هيچ دستهاى به دسته ديگر و هيچ كسبى به كسب ديگر آميخته نمىگردد و ميان اين محلهها و قطعهزمينها، خانههاى مردم است از عرب، سپاهيان، دهقانان، بازرگانان و جز اينها از مردم متفرقه كه گذرها و كوىها به آنان نسبت داده مىشود. 1
با اين وصف، كرخ ديگر صرفاً يك بازار و حتى يك محلّه به شمار نمىرود؛ بلكه شهرى است به ابعاد دو فرسخ در يك فرسخ با تمام ويژگىها و ضمائم و شبكه ارتباطى و روابط اجتماعى.
كرخ همچنان به رشد و آبادانى و رونق خود ادامه داد و مورد توجه مورّخان، سياحان و جغرافىدانها قرار داشت. ابوجعفر قداقة بن جعفر (م337) كه به «كاتب بغدادى» معروف است، در كتاب «الخراج و صنعة الكتابه» كه مشتمل بر خراج و ماليات از منابع معتبر بوده است، ذيل منزلگاههاى معتبر نوشته است: «اينك به بيان راهى كه از مدينة السلام (بغداد) تا اكناف و گوشههاى مغرب و نواحى آن مىرود مىپردازيم» و يكى از اين راههاى مهم را از قادسيه تا كرخ دانسته كه پنج فرسخ بوده است. 2مَقدسى ذيل معرفى بغداد خاطرنشان ساخته است:
شهر را در چهار بخش ساختند و با وجود آنكه آبادترين و برترين شهرهاى مسلمانان بود، دچار اختلال گرديد و مردمش پراكنده شدند. اكنون شهر ويران و مسجد جامع آن در آدينهها آباد و پس از آن مختل است؛ امّا آبادترين جاى آن، بخشهاى ربيع و كرخ در كرانه باخترى است. 3
اعتبار كرخ در قرن چهارم هجرى به اندازهاى رسيد كه بخش غربى بغداد با اين عنوان شناخته مىشد. در 441 ه- مردم كرخ با هميارى يكديگر ديوارى گرد محله خود ساختند تا از يورش