38
اللَّهُ لِقَاءَهُ وَ مَنْ أَبْغَضَ لِقَاءَ اللَّهِ أَبْغَضَ اللَّهُ لِقَاءَهُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَوَ اللَّهِ إِنَّا لَنَكْرَهُ الْمَوْتَ فَقَالَ لَيْسَ ذَلِكَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا ذَلِكَ عِنْدَ الْمُعَايَنَةِ إِذَا رَأَي مَا يُحِبُّ فَلَيْسَ شَيْءٌ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ أَنْ يَتَقَدَّمَ وَ اللَّهُ تَعَالَي يُحِبُّ لِقَاءَهُ وَ هُوَ يُحِبُّ لِقَاءَ اللَّهِ حِينَئِذٍ وَ إِذَا رَأَي مَا يَكْرَهُ فَلَيْسَ شَيْءٌ أَبْغَضَ إِلَيْهِ مِنْ لِقَاءِ اللَّهِ وَ اللَّهُ يُبْغِضُ لِقَاءَهُ» 1
راوى مى گويد: به حضرت صادق (عليه السلام) گفتم: اصلحك الله! كسى كه دوست داشته باشد ديدار خداوند را، خداوند نيز ديدار او را دوست دارد؟ و كسى كه از ديدار خدا خشمناك باشد خدا نيز از ديدار او خشمناك مى شود؟ فرمود: آرى! عرض كردم: به خدا قسم همانا ما كراهت داريم از مرگ. فرمود چنين نيست كه تو فكر مى كنى اين در وقت ديدار مرگ است. وقتى كه ديد آنچه را كه دوست دارد نيست چيزى محبوب تر پيش او از ورود بر خداى متعال و خدا دوست مى دارد ديدار او را. و وقتى مى بيند چيزى را كه كراهت دارد پس نيست چيزى مغبوض تر پيش او از ديدار خدا و خداوند خشم دارد ديدار او را.
چون راوى، موت را ملازم با لقاءاللّه تصور كرده، يا مقصودش از لقاءاللّه نفس موت بوده است، از اين جهت، كراهت از موت را كراهت از لقاءاللّه تصور كرده و اين سؤال را پرسيده و حضرت جواب داده كه مطلق كراهت, ميزان نيست؛ بلكه وقت مردن كه مشاهده آثار ملكوت و عوالم ديگر مىشود, ميزان است. در مناجات شعبانيه أمده است:
«إلهي، هب لي كمال الإنقطاع إليك، و أنر أبصار قلوبنا بضياء نظرها إليك حتّي تخرق أبصار القلوب حجب النّور، فتصل إلي معدن العظمة، و تصير أرواحنا معلّقة بعزّ قدسك.» 2؛ بارالها! بريدگى همهجانبه (از متعلّقات دنيوى) براى توجّه به خودت را ارزانيم فرما، و چشم دلهايمان را به فروغ نظر كردن به خودت روشن گردان تا ديدگان دل، پردههاى نور را دريده، به معدن عظمت و جلال برسد و جانهايمان به عزّ قدس تو تعلق يابند.
بعضى از علما براى لقاى خداوند سه معنا ذكر كردهاند:
اول: درك ثواب خداوند؛
دوم: درك محبت و رضايت خداوند؛
سوم: درك قلبى اسماء و صفات خداوند.
و براى شوق به لقاى پروردگار هم مراحلى برشمردهاند:
1. در مرحله اول، توجه اجمالى به ذات پاك نامحدود حق تعالى و سپس انجام وظايف واجب بندگى است. در اين مرحله، اميد به ثواب و فرار از عقاب, انگيزه بنده از عبادات است.
2. انسان به تدريج لذت بندگى را چشيده و انگيزهاش از عبادت، تحصيل رضاى او مىگردد.
3. پس از اين مرحله، رابطه محبتى مخصوص بين او و خداوند برقرار مىشود و او