164صحراى كربلا افتاده، حالا تنهايى سيدالشهداء و آن لشگر عظيم كه دور او را گرفته بودند، نظير اين گنبد براق ميان سياهى باغات با تشنگى زيادى كه داشت، نهايت مثل من در عالم خيال نزديك به حس صورت گرفت. مرا گريه شديد رخ داد. محض آن كه صداى گريه مرا زوار نشنوند، دويست قدمى از راه زوار دور شدم و مثل آهويى در اين بيابان دويدن گرفتم و صدا به گريه بلند و اشك مثل