158متحير ماندم كه طبيخ بخورم و يا چايى بگذارم على الرسم و يا بخوابم. حالا قواى ادراكيه متوجه نوشتن بوده و خواب نيامده، زانو چرا به درد نيامده؟ !»
در مكتب آخوند
در نخستين روزهاى اقامت او در كربلا ديدار استاد بزرگ و مرجع والا، آخوند خراسانى برايش رقم خورد:
«طلاب نجف غالبا جهت نيمه رجب آمده بودند به كربلا و آقاى آخوند ملا محمدكاظم خراسانى نيز آمده بود از اول رجب كه تا نيمه رجب بماند و در آن دو هفته درسى مىگفت و طلاب نجفى به درس حاضر مىشدند، چون درس او را مغتنم مى دانستند. و در آن دوره، سكه مدرسى به اسم ايشان زده شده بود؛ بلكه ميان فضلا و مجتهدين معروف بود كه تا به حال مدرسى به اين خوبى در اسلام وجود نگرفته است.»
قوچانى زمانى كه وارد نجف شد، شب نخست به درس آخوند رفت «محض سياست و تماشا» ؛ چون خود مدعى بود كه تا همان شب، قصد ماندن و درس خواندن نداشت؛ اما وقتى به درس آخوند گوش داد و آن بيان سحرانگيز را ديد، افسوس عمر گذشته را خورد كه تا به حال درس نخوانده، و از همان شب مجذوب درس آخوند شد:
«و هر شبى كه به درس آخوند مىرفتم، بر شوق و ذوق من به درس آخوند افزوده مىشد؛ تا بعد از دو هفته قلم و دوات و كاغذ مهيا نمودم و عازم شدم بر ماندن و درس خواندن و نوشتن. و در يك پنجشنبه و جمعه نشستم و درسهاى دو هفته را در دو جزو نوشتم كه مطلبى از من فوت نشده بود، با آن كه همانطورى كه در اصفهان خواب ديده بودم، آخوند، بلكه كليه نجفيها يك مرتبه تقرير مىكنند درس را، و تقرير دوم ندارند. و آقا سيد محمدباقر درچهاى سه مرتبه هر درسى را تقرير مىكرد، [اما] باز شب در نوشتن فرو مىمانديم. ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا كه پس از دو هفته تمام درسها را نوشتم، بدون