85قزوينى نبوديد؟ شيخ پاسخ داد: چرا. فراش گفت: پس اشتباهى رخ نداده و مهياى آمدن امير باشيد. آن عالم زاهد گفت: من خانهاى كه لايق پذيرايى صدراعظم كشور باشد در اختيار ندارم. فرستاده امير گفت: مگر اينجا منزل شما نيست؟ شيخ گفت: البته محل اقامت من همينجاست اما بياييد و وضع آن را ببينيد تا دريابيد كه امير به چنين مكانى نخواهد آمد. فرستاده امير به اتاق بالاخانه رفت و وضع زندگى شيخ را ديد و گفت: امير همينجا را دوست دارد و خواهد آمد، و منزل شيخ را ترك كرد.
صبح روز بعد امير به ديدار شيخ آمد و او به قدرت بضاعت اندكى كه فراهم نموده بود، از وى پذيرايى كرد. اميرنظام به ايشان عرض كرد: اين منزل شايسته شما نيست؛ خانه مختصرى با لوازم و اثاث كافى در عباسآباد تدارك ديده شده است و به آنجا نقل مكان كنيد. از بدهىهاى شما به بازارىها اطلاع دارم. آنگاه يكصد اشرفى زر مسكوك به شيخ تقديم كرده و خاطرنشان ساخت اين وجه را به طلبكاران خود بدهيد تا باز با يكديگر ديدارى داشته باشيم و برخاست و رفت. از آن پس امير همواره در ترويج مقام شيخ اقدامات كافى به عمل آورد. روز به روز روابط اين دو قوىتر گرديد تا آنكه شيخ محل وثوق و مورد اعتماد امير و طرف مشاوره وى در گرهگشايى از مشكلات اجتماعى و كشورى گشت. 1آنگونه كه در نگاه عباس اقبال، امير «همواره در ترويج شيخ اقدامات كافى نمود و روز به روز در عقايد او نسبت به شيخ مى افزود تا آن كه محل وثوق امير شد و طرف مشاوره در بعضى از امور مشكله گرديد» . 2
بعدها جريانى پيش آمد و اميركبير محاكمات را به محضر جناب شيخ العراقين ارجاع داد. از آن پس همه دعاوى كه جنبه شرعى داشت و به ديوانخانه ارجاع مىشد، به محضر شيخ عبدالحسين مى رسيد و داورى او قطعى بود. 3
شيخ عبدالحسين، به كمال و كارآمدى احكام و قوانين اسلامى در جامعه بشرى ايمان راسخ داشت و معتقد بود كه «هرگاه مدار دولت و مملكت دارى از روى شريعت مطهره باشد. . . هيچ فتنه و فساد بر نيايد» 4، بر همين اساس، در برابر خطر بدعت باب و بهاء، با جديت تام به مبارزه برخاست. اقدامات شيخ العراقين كينه شديد سران مسلك باب و بهاء، را بر ضد وى بر انگيخت 5.