82
وصف وارستگى و سادهزيستى
شيخ عبدالحسين تهرانى در زمرۀ ابرارى بود كه با ذكر، عبادت، نيايش و نوافل، زهد و سادهزيستى، از عباد صالح خداوند گشته بود. به دليل همين وارستگى و روى آوردن به قناعت و اكتفا به امكاناتى اندك، چنان اقتدارى معنوى به دست آورده بود كه از اين موضع، به ترويج معروف و جلوگيرى از منكرات اهتمام مىورزيد و در اين راستا از كارگزاران ستمگر قاجار هراسى نداشت و با صراحت، موارد تخلف و انحراف و فساد را تذكر مىداد و اين ويژگى ضمن اينكه موجب محبوبيت اجتماعى براى ايشان شده بود، باعث گرديد نهتنها او از حشمت كاذب پادشاهان هراسى به دل راه ندهد، بلكه سلاطين وقت، اميران و حاكمان بلاد از صولت او بيمناك بودند. 1
شيخ با وجودى كه مىتوانست از برخى امكانات رفاهى برخوردار گردد و نيز افرادى بودند كه از اعماق وجود حاضر بودند تمام نيازهاى او را برآورده كنند، ولى زندگى بسيار ساده و زيستن در خانهاى محقر را بر اين وضع ترجيح داد. حاج شيخ نصرالله، برادر شيخ نقل كرده است:
شنيدم كه چون شيخ عبدالحسين از عتبات عاليات، بعد از تحصيل علوم دينى به تهران آمد، به درجهاى گرفتار ضيق معاش بود كه يك اتاق مستطيل شكل واقع در طبقه فوقانى از خانه گذر بينالحرمين اجاره كرده و نيم از آن را پرده كشيد و همسر خود را پشت پرده منزل جاى داد و ما بقى اتاق را حصيرى گسترانيد كه خود در آن مىنشست . به جز چند كتاب، شىء ديگرى كه ارزشى داشته باشد، در آنجا ديده نمىشد. به تدريج با افزايش هزينههاى زندگى، مبالغى به اهالى بازار اعم از بقال، عطار و امثال آنها مقروض گرديد و راه ديگرى براى تأمين هزينههاى معاش او وجود نداشت. 2
البته بعدها به لطف علاقهمندان و توجه ويژه اميركبير، گشايشى در زندگى شيخ بهوجود آمد و او در گذر مسجد جامع داراى خانهاى مناسب شد. 3خاطرهاى از دوران تحصيل اين فقيه فرزانه، حقايق ديگرى را روشن مىكند: در نجف حاج ملا على خليلى و شيخالعراقين تهرانى با يكديگر در حجرهاى به سر مىبردند. روزى آنان تصميم گرفتند غذاى گرمى بخورند؛ پس به بازار رفته و برنج خريدند و با چوبهاى كنده شده از سقف محل سكونت،