55والى آمد و از بلندى نگريست؛ او را ديد بر نى سوار است و با بچهها بازى مىكند. گفت: خدا را شكر كه مرا از كشتن او بركنار داشت» . 1
جابر جعفى فرزند دنيا نبود و با عناوين و مقامات فانى آن بيگانه بود و اين توصيه خاص امام (ع) را منشور زندگى خود قرار داده بود كه به او فرموده بود:
«جابر! به راستى مؤمن را نشايد كه به شكوفايى دنيا دل بندد و اطمينان كند. بدان كه فرزندان دنيا همه اهل بىخردى و غرور و نادانىاند و فرزندان آخرت، جمله مؤمنان و كردار كنندگان پارسايند و اهل دانش و فقه و مرد انديشه و عبرتگيرى و آزمايش هستند كه از ياد خدا تنگدل نمىشوند. جابر! بدان كه پرهيزكاران همان بىنيازانند. اندك مايهاى از دنيا آنان را بىنياز داشته و مخارجشان اندك است. اگر كار خيرى را فراموش كردى، به يادت آرند و اگر انجامش دهى، به تو كمك كنند. شهوتها و لذّتجويىهاى خود را به پشت افكنده و طاعت پروردگارشان را فرا روى داشتهاند. ديده را به راه خير و به دوستدارى دوستان خدا دوختند و ايشان را دوست داشتند و به آنان گرويدند و از ايشان پيروى كردند. خود را در دنيا چنان منزل ده كه گويى ساعتى در آن منزل دارى و سپس از آن مىكوچى، يا چنان مالى كه به خواب بينى و بدان شاد و مسرور شوى و سپس از خواب هشيار شوى و در دستت چيزى نباشد. من از آن رو برايت مثلى زدم كه نيك بيانديشى و اگر خدايت توفيق دهد، به كارش بندى. جابر! آنچه از دين خدا و حكمت