188در جلد سيزدهم نيز همين موضوع يعنى ارتباط حوزه نجف با يكى ديگر از مناطق مهم اسلامى، يعنى ايران را به شكلى جالب ادامه مىدهد. در قسمتهايى از اين موسوعه، گويى تعصب عربى مؤلف را فرا گرفته و وى از خليج همواره فارس با عنوان جعلى الخليج ا. ل. ع. ر. ب. ى ياد مىكند (مثلا در جلد 12، ص314) كه شايسته بود وزارت ارشاد، از اين كار جلوگيرى كند. اين جلد اگرچه عنوان فرعى «صلات النجف الاشرف بالحوزات العلميه فى العالم الاسلامى» را داراست و به حوزههاى افغانستان، پاكستان و هند و مشاهير اين نواحى مىپردازد، ولى بيش از همه به بيان علماى ايرانى برجستهاى كه در نجف تحصيل كرده يا در اين مكان ساكن شده و مدفون گشتهاند، اختصاص دارد. مؤلف در 22 بخش به بزرگان اماميه ايرانىتبار پرداخته و هر بخش را به يك يا چند منطقه از ايران اختصاص داده و مبسوطترين بخش به علما و مشاهير قم مربوط است. كارى كه نويسنده در اين جلد انجام داده، حتى توسط اغلب نويسندگان مناطق ايران نيز انجام نگرفته است.
جلد چهاردهم با عنوان ثانوى و فرعى «المجالس و النوادى العلمية و الادبية» از مجالس و نشستهاى علمى و ادبى خاندانهاى علمى نجف سخن گفته است. مىدانيم كه نقل مجالس نجف، حتى مجالس ختم و محافل عزا، بحث علمى و انشاد و انشاى شعر بوده است و يكى از دلايل اين امر - به تعبير استاد ما آيتالله جوادى آملى، به نقل از آيتالله شيخ محمدتقى آملى - غير همزبان بودن اغلب ساكنان حوزه نجف اشرف با مردم شهر نجف مىباشد؛ برعكس حوزه علميۀ بزرگ قم كه اغلب حوزويان، همزبان مردمان قماند و همين همزبانى، از امور كاهنده مجالس و مباحث علمى است. كتاب با مجلس مشهور و معروف ميرزا مهدى خراسانى (فرزند بزرگ آخوند خراسانى) آغاز مىشود و از مجالسى چون بحرالعلوم، جمالالدين، حكيم، خاقانى، آلصافى، خليلى، آلطالقانى، آلقزوينى، آلمحىالدين و آلياسين ياد شده و برخى ماجراهاى جالب اين مجالس هم بيان مىشود. در اواخر كتاب نيز شرح حال 25 شاعر كه مؤلف به مجالس خاص آنان دست نيافته، آمده است.
جلد پانزدهم استمرار و ادامه مباحث جلد 14 است و به نشستهاى ادبى و علمى كه بين ادبا و فرهيختگان عراقى برپا مىشده، اختصاص دارد و از گروه متجددين و نوگرايان در برابر سنتگرايان ياد شده و نشان داده است كه اينان نيز به مانند نوگرايان و سنتخواهان ايرانى كه از قرنها پيش در زمينه تجدد در عرصه شعر و ادب، سبك هندى و بحث مكتب