147
آغازين سالهاى قرن نوزدهم
لونگريك در گزارش خود از روزگار والى سليمانپاشا (1808 - 1811م) مىنويسد:
خبرها حاكى از آن بود كه نيرويى پرتعداد و قوى از وهابىها در اطراف كربلا مستقر شدهاند. اين اخبار با مبالغه و زيادهگويىهايى كه داشت، ترس و نگرانى شديدى در بغداد به وجود آورد. دكانداران و تجار، همگى خود را مسلح نمودند. اما واقعيت اين بود كه وهابىها نتوانستند از فرات عبور كنند. عدهاىشان بر «شفاثه» دست يافتند و با مردم شهرها و روستاها و زيارتگاههاى مسير حله درگير شدند. با رسيدن پاشا به حله، آن عده هم پا به فرار گذاشتند. حملات وهابىها بارها تكرار شد و در سال 1810م سپاهى با فرماندهى عبدالله بن مسعود خود را به نزديكى بغداد رساند و خسارتهايى به بار آورد.
1
واقعۀ نجيبپاشا
در ميان كتابهاى غربى، بهترين و كوتاهترين سخن درباره قضيه نجيبپاشا را لونگريك در كتاب «چهار قرن از تاريخ عراق جديد» آورده است. وى مىگويد:
در سال 1843م حادثۀ تلخ و ناگوارى در كربلا رخ داد. اگر نگاهى كوتاه به كربلا در اين دوره بياندازيم, خواهيم ديد كه ساليان متمادى پناهگاه فراريان و بدكاران (!) بوده و هيچگاه اين عده تسليم دستورات و قوانين حاكم نبودهاند و حكومت تركيه بر آنها سلطهاى نداشته است. نه داوودپاشا و نه علىرضا نتوانستند به اين منطقه وارد شوند و آن را در اختيار بگيرند. نتيجه اينكه درسال 1842م حكومت داخلى منطقه كربلا و