87نمونۀ اين علماى اَعلام، آيتالله العظمى شيخ حسين حلى (متوفاى 1394ق) است. در اين نوشتار، به توفيق و يارى پروردگار، نگاهى گذرا به زندگى و زمانه اين عالم جليلالقدر و فعاليتهاى علمى و سياسى ايشان خواهيم داشت.
1) . زندگى و زمانه
در ميان زبدگان علمى حوزۀ علميه نجف اشرف، شيخ حسين حلى، از نظر علمى و جايگاه حوزوى كمتر از ديگران نبود و شايد بتوان گفت كه مطرح نبودن ايشان به عنوان يكى از مراجع نامآور آن دوران، به سيره خود ايشان بازمىگردد كه با وجود مناسب بودن زمينه از هر جهت و اعتراف همگان به منزلت فقهى و اصولى ايشان، از عهدهدارى مرجعيت دورى مىگزيد و بار مسئوليت زعامت دينى را بر دوش خود گران مىديد و علاقه چندانى به اين امور نداشت. سرّ مطلب چه بود، خود مىدانست و بعضى از شاگردان نزديك به او كه تاكنون ناگفته مانده است.
شيخ حسين حلى از همان آغاز طفوليت، دور از محيط علمى نبود. پدرش شيخ على، فرزند حسين بن حمود، طالب علم و عاشق آموختن دانش دين بود. خاندان «عيفار» 1از قبيلۀ «طفيل» در جنوب غربى حله، همه از علاقهمندهان علم و جويندگان دانش به شمار مىآمدند و اين خواهش درونى، نسل به نسل به فرزندان اين خاندان منتقل مىشد.
شيخ على كه عيفار را از جهت علمى، راضى كننده نمىبيند، بار سفر مىبندد و راهى نجف اشرف مىشود و چون خانهاى در آنجا نداشت، در مدرسۀ «مهديه» 2ساكن مىشود. وى پس از گذراندن دروس ابتدايى در محضر درس اساتيد بزرگى چون شيخ محمد طه نجف و سيد محمدكاظم يزدى حاضر مىشود و از چنان جايگاه علمى برخوردار مىگردد كه در تراجم از او چنين ياد مىكنند: «يكى از عالمان بىمثال، و شايستگان نيكروش كه خاص و عام بر صلاح و عظمتش اتفاق دارند. به ورع و زهد و پارسايى و عبادت، معروف بود» . 3
شيخ على حلى در هفتم شعبان 1344قمرى در نجف اشرف از دنيا رفت و در همان شهر به خاكش سپردند. به روال مرسوم، فرزند وى يعنى شيخ حسين حلى بايد به جاى پدر، اقامه جماعت در صحن حيدرى حرم مطهر علوى را بر عهده مىگرفت كه نخواست و آن را به استادش ميرزاى نائينى سپرد. 4