55فراخور قابليت خود حرف شنيدهاند و به مقامى رسيدهاند و خود آن بزرگان كه از اكابر عرفاى اسلامىاند، در احياى معارف اسلامى نقش بسزا داشتند. 1
سه ماجراى ذيل، حكايت از محرم سرّ بودن كميل نخعى دارد:
الف) سيماى حقيقى خوارج
حكايت ذيل، نشان از رمزگشايى اميرمؤمنان (عليه السلام) از سيماى واقعى اهل نهروان است. شبى على (عليه السلام) به همراه كميل از مسجد كوفه عازم منزل بودند؛ در ميان راه به در خانه مردى رسيدند كه در آن وقت از شب با صدايى زيبا و محزون اين آيات قرآن را تلاوت مىكرد: (أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يسْتَوِى الَّذِينَ يعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يعْلَمُونَ إِنَّمَا يتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ) 2؛ آيا كسى كه در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قيام، از عذاب آخرت مىترسد و به رحمت پروردگار خود اميدوار است [باارزشتر است يا كسانى كه كفر نعمت مىورزند؟ !] بگو آيا عالمان و جاهلان يكسانند؟ ! همانا تنها خردمندان متذكّر مىگردند.
صدا و حالت خوش آن مرد، بسيار كميل را تحت تأثير قرار داده بود؛ اما سخنى نمىگفت. در اين هنگام على (عليه السلام) رو به كميل كرد و فرمود: صداى اين مرد تو را متعجّب نسازد؛ چراكه او از اهل آتش است و من در آينده تو را آگاه خواهم نمود! كميل كه هم از علم حضرت از باطن