200اين داستان مربوط به سخاوتمندى آيتالله سيد ابوالحسن اصفهانى است كه مىگويند رمز موفقيتش در آن بلاد عربى، همين سخاوتمندىاش بود.
گفتنى است كه آقاى باقر شريف قرشى پنجاه سال قبل كتاب امام حسن مجتبى (ع) را نوشت و آخرين كتابش ازحلقات معصومين راجع به پيامبر (ص) بود كه امسال چاپ شد؛ يعنى يك دوره تاريخ معصومين را طى پنجاه سال نوشته است. قرار است دبيرخانه كتاب سال ولايت، اين دوره را چاپ كند. خودش به آقاى معراجى گفته بود بهترين آنها كتاب «موسوعة الامام الصادق (ع)» است كه براى آن زحمت زيادى كشيده است. كتاب امام حسن (ع) را فخرالدين حجازى گويا با توصيه آيتالله ميلانى رحمة الله عليه پيش از انقلاب ترجمه كرد. امروز آقاى باقر شريف مجددا از بشار عواد و اين كه ناصبى است و هر جا فضيلتى از اهل بيت بوده پاورقى زده كه اينها درست نيست، سخن گفت. 1
بعد از ناهار به خانه آمديم و استراحت كرديم. نبود برق واقعا براى ما دشوار است و شبها بدتر. تا برق هست، داخل ساختمان مىخوابيم، اما به محض آنكه برق مىرود، همه به حياط مىروند و باز با روشن شدن كولر كه علامت آمدن برق است، به اتاق برمىگردند. در همسايگى ما هم يك رستوران بزرگ هست كه مولد برق بزرگى بالاى ساختمانش گذاشته و معمولا روشن است و آن قدر صدا دارد كه همه جا را از صدا و دودش پر كرده است. در حال حاضر تقريبا هر كسى دستش به دهانش مىرسد، يك ژنراتور كوچك برق براى اوقات بىبرقى تهيه ديده كه معمولا صداى آن از منازل و مغازهها به گوش مىرسد. هرچند در آخر شب معمولا آن را خاموش مىكنند تا كمتر مزاحم همسايگان باشد.
در خانه امير المؤمنين (ع) در كوفه
عصر روز شنبه ساعت 7 از خانه حركت كرديم تا به زيارت مسجد جامع كوفه و مسجد سهله برويم. من گذرنامه برنداشته بودم كه مجبور شديم دقايقى برگرديم و دوباره حركت كنيم. اتفاقا همان ابتداى راه از ما درخواست گذرنامه كردند. در اينجا ايستگاههاى بازرسى را «موقف السيطره » مىنامند كه نام عجيبى است و شايد نشانى از دوره استبداد. يكى از دوستان قدرى با مأمور عراقى مشاجره كرد كه نزديك بود مشكلى فراهم شود. بالاخره عذرخواهى شد و گذشتيم.
وقتى وارد كوفه شديم، من احساس عجيبى داشتم. انسان آنقدر در تاريخ اسلام درباره