184نوبت به بنده رسيد. چند كتاب از كارهاى خودم را به ايشان تقديم كردم. اولين كتاب «الشيعة فى ايران» بود كه دربارهاش اندكى توضيح دادم. ايشان بلافاصله پرسيد كه در قرن نهم هجرى كدام عالم مشهور شيعه زندگى مىكرده است. پرسش جالبى بود و پيدا بود كه از علم برمىخيزد. اشاره به استرآبادى كردم. ايشان فرمود كه مقصودم زمان صفوى نيست. بلكه پيش از آن است. عرض كردم در اين دوره تصوف و تشيع مخلوط بوده و عالم چندانى نيست. صحبت از ابنفهد حلى شد كه گفتند مربوط به قبل از قرن نهم است، اما تأكيد شد كه وى در قرن نهم هجرى مىزيسته است. از ابن ابىجمهور احسايى ياد شد و اين كه به مشهد و هرات آمده است. ايشان كه گويى به تازگى «عوالى اللئالى» را خوانده بود، به تفصيل درباره ابن ابىجمهور سخن گفت و ضمن تأييد اينكه از علماى قرن نهم است، اشاره كرد كه وى كتابش را به گونهاى نوشته است كه نشان دهد اصول حديثى شيعه در متون ديگران هم هست؛ چون آن زمان اين اتهام رايج بوده است. ايشان اصرار داشت كه از اين كتاب برنمىآيد كه او به هرات رفته و مذاكره او هم با آن عالم سنى در خانه يكى از سادات رضوى در مشهد بوده است.
اندكى درباره تصوف و تشيع بحث شد و اينكه ابن ابىجمهور قدرى اينها را با هم درآميخته است. به اين مناسبت و با اشاره به اين كه آقاى عابدى مسؤوليت كتابخانه فلسفه و عرفان را دارد، بحث درباره عرفان تقريبا به تناوب در اين ديدار مطرح گرديد. ايشان به زمان حاضر اشاره كرد كه گويى در ايران قدرى تصوف و افكار عرفانى رواج يافته است. آقاى عابدى گفت: عرفان كه در حال حاضر در دنيا خيلى رونق گرفته، اين خوبى را دارد كه مىتوان از آن طريق خيلىها را به دين جذب كرد. آيتالله فرمود: البته عرفان وسيله جذب به سوى همه اديان است، نه فقط دين اسلام. آقاى عابدى گفت خوبى ديگر عرفان آن است كه جلوى رشد وهابىها را مىگيرد. ايشان فرمودند: اين بدترين خوبى عرفان است كه تصور كنيم كارش اين است كه جلوى نفوذ يك مذهبى كه ضد منطق و تفكر است را مىگيرد؛ مثل ابنتيميه كه كتاب در رد منطق نوشته است. ايشان تأكيد كرد كه عرفان محدوديت ندارد. يك بسم اللهالرحمن الرحيم بگوييد و ادامه بدهيد به جايى ختم نمىشود! اما فقه بالاخره به جايى ختم مىشود. در اين ميان گاه دوستان مىكوشيدند تا به شوخى آقاى عابدى را تحت فشار قرار دهند، اما آقاى سيستانى تأكيد مىكرد كه من اصلا به اصل فكر عرفان كارى ندارم؛ بحث درباره ظرفيتهاى اجتماعى آن است و نقشى كه در جامعه و زمان