183جالبى مثل اين جمله «كميتم لنگ است» به كار مىبرد. اين نمونه را مثال زدم كه معلوم شود فارسى تا چه اندازه در نجف رايج است. پسرش هم فارسى مىدانست. سال گذشته كتاب او درباره امام على (ع) با نام « على، امام البررة» كتاب سال ولايت شناخته شد و جايزه گرفت كه در همين روز آقاى معراجى جايزه ايشان را به وى تحويل داد.
امان از كوچههاى نجف قديم. واقعا وحشتناك است. بسيار كثيف و تنگ و در شرايط عادى، واقعا غير قابل تحمل. درست روبهروى خانه آقاى خرسان، خانهاى بود كه در آن مجلس درس برقرار بود؛ پرسيديم: چيست؟ گفتند: در اينجا حجتالاسلام والمسلمين سيد باقر سيستانى، فرزند آيتالله سيستانى تدريس مىكند. گفتيم: امروز كه جمعه است! گفتند: درس ايشان در هيچ روز هفته تعطيل نيست. چند محافظ هم در كوچه براى وى ايستاده بودند. آقاى خرسان از آينده عراق سخت بيمناك بود و مىگفت: آينده عراق تاريك است. البته افزود كه من غيب نمىدانم. سلام آقاى روضاتى را به ايشان رساندم و ايشان هم متقابلا اظهار كرد به ايشان سلام خاص مرا برسانيد.
ديدار با آيتالله العظمى سيستانى
مطابق برنامه، قرار بود ساعت 10 با آيتالله سيستانى ملاقات كنيم. ما سر وقت وارد شديم. با احترام برخورد كرده و بازرسى نكردند. در آنجا آقاى سيد محمدرضا فرزند آيتالله سيستانى و نيز آقاى حامد الخفاف سخنگوى ايشان حاضر بودند. ملاقات ما تقريبا دقايقى بعد از ساعت 10 آغاز شد و تا 15 دقيقه به 12 ادامه يافت. در تمام اين مدت آقا سيد محمدرضا ايستاده بود.
ابتدا آقاى معراجى دوستان را معرفى كرده، درباره كتابخانه حديث توضيحاتى دادند و سپس آقاى مهدوى از كتابخانههاى تخصصى سخن گفت و اينكه با لطف آقاى شهرستانى اين چند كتابخانه تخصصى قوام گرفته و به صورت قفسه باز در اختيار محققان قرار دارد. بعد چند نمونه از نوشتههاى خود را به ايشان تقديم كرد و درباره برخى از آنها توضيح داد؛ از جمله «تاريخ تدوين حديث» كه اصل آن در مقدمه «معجم بحار الانوار» بوده و آيتالله سيستانى ابراز كردند كه آن مقدمه را ديدهاند و از هر آنچه تا به حال ايرانىها در اين زمينه نوشتهاند، بهتر و ادق و امتن است. آقاى مهدوى توضيح داد كه بخشى از اين كار از من و بخش ديگر آن از آقاى عابدى است.