12احياى اسلام اصيل و اصلاح جامعه نبوى قيامى خونين و حماسهاى جاودانه را خلق كرد؛ يعنى بر اساس عقل و درايت و در عين حال عشق و عرفان، اين نهضت را آفريد و حماسهسازانه فرمود:
«لا والله لا اعْطيكم بِيدى اعْطاء الذّليل و لا اَفرُّ فِرارَ العبيد» ؛
1
من هرگز دست ذلت به شما نمىدهم و مانند بردگان فرار نمىكنم؛ محال است «هيهات من الذلّه » 2ا فرمود:
«الموت اَوْلى منْ ركوب العار» ؛
3
مردن، از آلودگى به عار و ننگ بهتر است، و عار و ننگ از ورود به آتش بهتر.
در نهضت امام حسين (ع) از ابتدا تا انتها، انسانهايى بودند كه به تدريج از كاروان حسينى جدا شدند و كسانى نيز در ميان راه ملحق شدند. اين خود، مَظهر تقابل عقل جزوى، معاشى و حسابگر خارجشدگان، و عقل كلى، الهى، شكوفا شده و عشق خدايى به راه يافتگان است. در قيام كربلا چهار عنصر آگاهى، آزادى، انتخابگرى و مسؤوليتپذيرى متجلى گشت؛ مثلا فردى مثل حرّ بن يزيد رياحى ميان دو بىنهايت خير و شر، و نور و ظلمت، با تدبير و عقل سليم و توفيق و فيض و فضل الهى و عشق پنهان وجودىاش بىنهايت خير، رحمانيت و نور را برگزيد و سعيد و شهيد شد و از حوزه ولايت شيطانى به حوزه ولايت رحمانى راه يافت. از سوى ديگر عمر بن سعد ميان دو بىنهايت، بىنهايت شرّ، ظلمت و شيطنت را برگزيد و شقى و ملعون گشت. يا كسانى چون زهير بن قين كه براى خدا كردند و وِلايى شدند و عشق و ولايت را به هم سرشتند. اما اصحاب غفلت مثل «عبيدالله جعفى» هم بودند كه علىرغم درخواست و حضور امام معصوم (ع) و حجت بالغه الهى، خود را بىطرف قلمداد كردند و از قافله عشق و لقا و كاروان عقل و وفا بازمانند.
حادثه عاشورا، از يقظه و بيدارى عقلى و قلبى و بينايى درونى آغاز شد تا همه منازل و مقامات با جذبه و سلوك يا سلوك و جذبه طى شود و چشم دلعاشقان و بيداران و بينايان را به شهود جمال دلاراى حق و جنّت ديدار خداىمتعال باز كند. به همين سبب، در شب عاشورا پردهها را برداشت و ديدند آنچه را كه مىبايد مىديدند؛ در نتيجه، شب عاشورا، شب شهود و شب وصال آنها شد و سر از پا نشناخته، منتظر بودند تا خويشتن را از رهگذر ولايت ببينند كه «يقظه» از مدينه صلا داده شد و بنا گشت 4و لقا و وصال در كربلا حاصل آمد.
حركت از مدينه تا كربلا نماد و سمبل طى طريقت بر محور شريعت و با راهبرى و راهنمايى