136آنها با بدترين حالت به دمشق بازگشت. كميل خداوند را سپاس گفت كه اين پيروزى را نصيب وى و يارانش كرده و از يارانش خواست كه فراريان را تعقيب نكنند و مجروحان را نكشند. آنگاه خبر اين قتح را براى مولاى متقيان نوشت. امام شادمان گشته و در نامهاى به كميل نوشت:
به تحقيق تو نيكو عمل كردى و رهبر خود و مسلمانان را حمايت نمودى. همواره گمان نيك من نسبت به تو چنين بوده است و هر حساب كه در انتظام مهمات از تو گرفتهام، لايق بوده است. خداوند به تو و همراهان فداكارت جزاى خير و نيكو دهد. از اين پس هر امر مهمى كه پيش آيد، مرا از كيفيت آن خبر ده تا دربارهاش آنچه را كه صلاح كار است به تو بازگويم و عوارضش را خبر دهم. درود خداوند و رحمت و بركاتش بر تو باد. 1
مالك بن كعب ارحبى، والى عين التمر
مالك، فرزند كعب، كارگزار عين التمر از توابع استان انبار و امير لشكرى بود كه امير مؤمنان (ع) از عراق براى يارى محمد بن ابىبكر به مصر فرستاد. او مردى با فراست، مدير و مدبّر بود و به خوبى از حوزه مأموريت خويش حفاظت مىكرد و متعرضين و خلافكاران را مورد بازرسى دقيق قرار مىداد. او همواره امير مؤمنان (ع) را در جريان امور قرار مىداد. نعمان بن بشير انصارى، همراه با ابوهريره از سوى معاويه مأمور شدند تا به كوفه، نزد حضرت على (ع) بيايند و از ايشان بخواهند كه قاتلان عثمان را تسليم كند تا غائله به پايان رسد. معاويه مىدانست امام (ع) اين فريبكارى معاويه را نمىپذيرد، ولى مىخواست جواب منفى حضرت را وسيلهاى براى فريب شاميان و بر حق جلوه دادن خود قرار دهد. على (ع) به آن دو فرستاده فرمودند: از اين سخنان درگذريد؛ سپس خطاب به نعمان بن بشير فرمودند: انصار پيرو من هستند، جز گروهى بسيار اندك كه يكى از آنها تو هستى. نعمان گفت: منآمدهام پيام معاويه را به شما برسانم و اكنون وسيلهاى فراهم شده تا در محضرتان باشم و در جوارتان قرار گيرم. ابوهريره بدون گرفتن پاسخ مثبت، از كوفه بيرون رفت و عازم شام گرديد و ماجرا را براى معاويه گزارش كرد. نعمان بن بشير هم چند ماه در كوفه اقامت گزيد و سپس به «عين التمر» از توابع انبار گريخت. «مالك بن كعب ارحبى» كارگزار امام على (ع) در