130كدخدايان و كشاورزان ايرانى ساكن انبار وقتى ديدند مولاى محبوبشان از قلمرو آنان مىگذرد، مشتاقانه به استقبالش شتافتند و براى تكريم امام مسلمين، از مركبهاى خود پياده شدند و با سرعت به سويش شتافتند و پيشاپيش اميرمؤمنان مىدويدند. حضرت على (ع) برخى از آنان را فراخواند و پرسيد: اين چه رسمى است كه داريد و چرا مىدويد؟ ! پاسخ دادند: بين ما متداول و مرسوم است و نوعى احترام در حق اميران و افراد مورد تكريم ما مىباشد. امام فرمود: سوگند به خداى متعال با اين كارتان زمامداران شما سودى به دست نمىآورند. اين رسم، شما را در دنيا به رنج و مشقت مىافكند و در آخرت به شقاوت سوق مىدهد و چه زيانبار است رنجى كه در وراى آن مجازات الهى باشد و چه پرسود است آرامشى كه با آن امنيت از عذاب دوزخ باشد. 1اما اين آداب چنان در ذهن و روح اهالى انبار رسوخ و رسوب كرده بود كه با اين هشدار حضرت، حاضر به ترك آن نشدند و بار ديگر در استقبال از آن امام همام ديده شد؛ آن هنگام كه امام براى نبرد با معاويه و در جنگ صفين، از كوفه به سوى نينوا (كربلا) حركت كرد و وارد شهر مدائن شد، پس از توقفى كوتاه به جانب شهر انبار رفت. مردم شهر چون از عبور حضرت آگاه شدند، با هدايايى به استقبال آن بزرگوار شتافتند و همين كه امام را ديدند، از اسبهاى خود فرود آمدند و در مقابل ايشان به خضوع و تذلل پرداختند، بنا بر منابع عربى كهن، آنان دهقانانى از طايفه «بنوخوش نوشك» بودند. 2حضرت خطاب به آنان فرمودند: اين چهارپايان كه با خود آوردهايد براى چيست؟ چرا پياده مىشويد و مىدويد؟ گفتند اين رسم و خوى ماست و بدين وسيله فرمانروايان خود را تكريم مىكنيم؛ اما اين مركبها هدايايى براى شماست. براى امام و همراهانشان غذا آماده كرده و براى چارپايان علوفه بسيارى فراهم ساختهايم. حضرت فرمودند: اين رسمها براى واليان شما سودى ندارد و صرفاً خود را در رنج و زحمت مىافكنيد؛ ديگر چنين نكنيد، اما اگر دوست داريد ما اين هدايا را از شما بپذيريم، به جاى خراجتان قبول مىكنيم، ولى خوراكى كه از اموال خودتان برايمان تدارك ديدهايد را خوش نداريم جز با پرداخت بهايش بخوريم. گفتند: اى اميرمؤمنان! محاسبه خواهيم كرد و بهايش را خواهيم گرفت. حضرت تأكيد كردند كه اگر قيمت خوراكىها را معين نكنند، به همان آذوقهاى كه خودشان داشتند، اكتفا كنند. آنان گفتند: اى مولاى مؤمنان! ما سروران و خواجگانى نامدار از اعراب داريم؛ آيا ما