169بخوانيم:
در هيجدهم ذيحجه (روز عيد غدير خم) سال 1217 هجرى قمرى كه اكثر مردم معتبر كربلا به زيارت مخصوصه نجف رفته بودند، قريب بيستوپنج هزار ]نفر] وهابى، سوار اسبهاى عربى و شترهايى، وارد نواحى شهر كربلا شدند. چون بعضى از آنها در لباس زوار، قبل از اين داخل شهر شده بودند و عمر آغاى حاكم (كارگزار دلت عثمانى) ، به سبب تعصب تسنن، به آنها زبان داشت (با آنان تبانى داشت) به حمله اول، اندرون شهر درآمده، صداى اقتلوا المشركين و آوازه اذبحوا الكافرين دردادند. عمرآغا به ديهى (روستايى) گريخته، آخر كار، به فرمان سليمان پاشاى عثمانى به قصاص رسيد. بعد قتل عام، مىخواستند خشتهاى طلاى گنبد را كنده، ببرند؛ ]اما] از غايت استحكام ميسر نيامد؛ لهذا قبر اندرون گنبد را به كلنگ و تبر خراب را كرده، قريب به شام (غروب) بىخوف و سببى ظاهر، به وطن خود برگشتند. زياده از پنج هزار نفر كشته شدند و زخمىها را خود حساب نيست و آنچه اسباب كار آمدنى بود، خصوص طلا و نقره از سركار حضرت و ساير سكنه شهر به جاروب غارت پاك رُفتند. در صحن مقدس، خون مذبوحان روان، گنبد و حجرههاى صحن از لاش مقتولين پر بود. به جز محله حضرت عباس و گنبد آن جناب، كسى از آن بليه رهايى نيافت و شدت آن حادثه به جايى رسيد كه من بعد يازده ماه از آن، وارد آن شهر شدم، هنوز آن قدر تازگى داشت كه به جز نقل آن، در شهر حديثى ديگر نبود و رُوات (نقل كنندگان ماجرا) در اثناى حكايت مىگريستند و از استماع آن، موها بر اندام راست مىشد. اما مقتولين اين حادثه، اكثرى به نامردى كشته شدند. بعد بيرون رفتن وهابى، اعراب اطراف ]بعد از آن كه مردم] براى مدافعه به با غات شهر رفتند، فوج فوج داخل شهر گشته، مس و برنج و اموال ثقيله و آنچه از وهابىها مانده بود، به غارت بردند. تمام آن شب و روز ديگر تاراج آنها امتداد داشت. 1
بالجمله چون از زيارت مشهد كربلا فراغ حاصل شد، از راه حلّه كه 16 فرسخ است، روانه نجف اشرف شدم. راه باديه (صحرا) اگرچه سيزده فرسخ و كوتاهتر است، اما مخوف از حرامى است و خبر وصول افواج وهابى به عزم تاخ [به] نجف، از روزى كه كاظمين را [پشت سر] گذاشتيم، در هر منزل، خصوص آن طرفها اشتهار داشت. از حمله سعاداتى كه مرا در كربلا حاصل آمد، اينكه قصيدهاى را كه در مدح [حضرت] سيدالشهداء و تبيين شدايد راه استانبول