150
خونبهاى حسين (ع)
محمد عابد
اى توتياى ديده جان، خاك پاى تو
عالم رهين منّت بىانتهاى تو
حجاج، ره كعبه گرفتند و عاشقان
دارند همچنان هوس كربلاى تو
شاها چرا نظر به عنايت نمىكنى
آخر نِيم مگر منِ مسكين گداى تو؟
ما غير خويشتن شدهايم از غمت، اگر
«بيگانه بايد از دو جهان، آشناى تو»
جز آنكه در رهش بگذشتى ز ما سوا
چيزى ز ماسوى نبود خونبهاى تو