47
سلطنت و حكومت فرمايشى
وقتى دولت انگليس به تغيير سياست در عراق تن داد، كاكس اعلام كرد: من آمدهام تا در عراق دولت مستقل عراقى تأسيس كنم. او كابينهاى موقت به رياست عبدالرحمن گيلانى از اشراف بغداد تشكيل داد و همه وزيران را از ميان عراقيان برگزيد؛ ولى بر هر كدام يك مستشار انگليسى مأمور كرد كه در واقع، آنها همهكاره بودند و هر چه مىخواستند عمل مىكردند و وزيران، آلت دستى بيش نبودند.
در مرحله بعد براى اينكه ظاهر ماجرا كاملاً حفظ شود، كاكس تعداد زيادى از مردم عراق بهخصوص شيعيان را در ردههاى پايين دولتى به كار گماشت تا بدين وسيله زمينه رضايت و سكوت آنان را فراهم آورد. سپس نوبت به تأسيس رژيم سلطنتى و تعيين شاه رسيد. كاكس در اين مورد به سراغ خانوادهاى اشراف حجاز رفت و فيصل، پسر شريف حسين، حاكم حجاز 1را براى پادشاهى عراق برگزيد. فيصل وارد عراق شد و در بدو ورود به بصره اعلام كرد: هيچگونه حرص و طمعى به دنيا ندارد و فقط براى جلب رضايت خدا و خدمت به مردم، سلطنت را قبول كرده است.
فيصل به خوبى مىدانست اگر موافقت علما را نداشته باشد، سلطنت در عراق براى او ممكن نخواهد بود. او چندين بار در مدرسه كاظميه حاضر شد و در آنجا به خدمت آيةالله شيخ محمد مهدى خالصى رسيد و با تظاهر به اسلام و با شعار اعطاى آزادى و استقلال به مردم، سعى در جلب نظر آيةالله خالصى داشت. فقيه مجاهد كه از عدم صداقت او آگاه بود، به دو شرط با پادشاهى وى موافقت كرد: اول، به استقلال عراق خدشه وارد نشود؛ دوم، عراق از هر گونه سلطه بيگانگان در امان باشد.
فيصل در سال 1339 قمرى (برابر با 1921 م) با كسب 96% از كل آراى نمايندگان عشاير و قبايل به طور رسمى پادشاه عراق شد. همان سال در مراسم تاجگذارى، در سخنانى سرسپردگى خود را به انگلستان نشان داد. چندى بعد اين سرسپردگى در مصوبات هيئت دولت نيز آشكار شد. اعضاى دولت متن قراردادى را كه ميان عراق و انگليس تنظيم شده و در آن باز بر قيموميت انگلستان تأكيد شده بود، به تصويب رساندند.
وقتى آيةالله خالصى از اين وضع آگاه شد، در جلسهاى با علما و سران عشاير اعلام كرد: چون ملك فيصل، شرط بيعت مردم را زير پا گذاشت، بنابراين تبعيت مردم نيز با او ملغا مىشود. به دنبال آن، تظاهرات مردم در كاظمين و بغداد بر عليه فيصل و انگلستان آغاز شد. از سوى ديگر آيةالله سيد ابوالحسن اصفهانى و