84عربى روستايى جلو مىآمد و اصرار مىكرد و اگر نتيجه نمىگرفت، تهديد مىكرد و با شدت و غضب، تفنگ خود را آمادۀ شليك مىكرد؛ اما نه براى كشتن ميهمانان، بلكه آن را به حاج آقا مصطفى مىداد و مىگفت: «اگر مىخواهيد برويد؛ برويد اما از روى نعش من»!
نشانۀ بزرگى و بزرگوارى اين عربها، بزرگتر بودن سالن پذيرايى آنان بود.
سالن پذيرايى يا «مضيف» از نِى و شاخههاى خرما به صورت كانالى با سقف مدوّر ساخته مىشد و دو سوى آن باز بود و داراى اين ويژگى بود كه در برابر سرما و گرما، كاملاً عايق بود و در تابستان با پاشيدن آب روى آن، هواى درون آن خنك مىشد. معمولاً بزرگ خانواده يا عشيره با مهمانان مىنشست و جوانها پذيرايى مىكردند و براى پذيرايى، بهترين چيزهاى خود را در طبق اخلاص مىگذاشتند؛ گوسفند مىكشتند و سرشير گاوميش و ماست بر سر سفره مىگذاشتند و براى هر نفر كاسهاى روغن حيوانى مىآوردند و خلاصه گويى همۀ زندگى و امكانات آنان وقف امام حسين(عليه السلام) و زوار آن حضرت بود. 1
حجةالاسلام سيد على اكبر محتشمى، يكى ديگر از شاهدان اين صحنههاى تاريخى در اين مورد مىگويد:
«در طول مسير، روستاهاى كوچك و بزرگى بود كه مردمش به زراعت، باغدارى، پرورش نخل خرما و دامدارى اشتغال داشتند. نخلستانها، باغها و مزارع آنها به وسيلۀ نهر فرات، مشروب مىگرديدند. بهرهبردارى از آب نهر فرات به وسيلۀ «ناعور» 2، انجام مىشد. هر روستا يك مضيف (ميهمانسرا) داشت كه در طول سال، به خصوص موسم زيارتى، هر كس از آن جا عبور مىكرد، در آن مضيف از او پذيرايى مىشد. مضيفها محوطۀ بزرگى به صورت مربع مستطيل هستند كه ديواره و سقف آنها كاملاً از حصير نخل خرما ساخته شده است و وسط آن محوطه، يك اجاق است كه در زمستانها با هيزم مىسوزد و چاى و قهوه را نيز در كنار آن اجاق تهيه مىكنند. اطراف اين مضيف، فرشها و مخدّههاى عربى پهن شده است. روستاييان عراقى بسيار ميهمان دوست هستند. آنان از زائرين امام حسين(عليه السلام) در ميان روز، با چاى، قهوه، شير و دوغ پذيرايى مىكردند و به هنگام ظهر و شام نيز با ذبح گوسفند و طبخ غذا، از آنان به گرمى استقبال مىكردند.
آقاى حليمى سعى مىكرد در وسط راه، خود خيمه برپا كند و به سَبك ايرانى، غذا