60اين هنگام حضرت در نامهاى خطاب به شيخ نوشت: «بر شماست كه فتوا بدهيد و بر ماست كه شما را يارى كنيم و از خطا حراست نماييم»11.
علاوه بر سيد مرتضى و سيد رضى، شيخ طوسى، نجاشى و سلار ديلمى از شاگردان وى به شمار ميآيند. شيخ مفيد در فقه، اصول، كلام، حديث، اخلاق و تاريخ، تاليفات گرانسنگى دارد. نجاشى در كتاب خود، براى استادش دويست اثر برمىشمارد12.
شيخ مفيد پس از سالها تلاش و كوشش در 76 سالگى چشم از جهان فرو بست و شاگردش سيد شريف مرتضى بر پيكرش نماز خواند و در خانهاش واقع در محله «درب الرياح» دفن گرديد؛ اما پس از مدتى به كاظمين انتقال يافت و در جوار حرم امام جواد (ع) كنار مرقد استادش ابن قولويه به خاك سپرده شد13.
خواجه نصيرالدين طوسى
در هنگام طلوع آفتاب يازدهم جمادىالاولى 597 هجرى در شهر توس به دنيا آمد. قرائت قرآن و آموزش زبان عربى و فارسى را نزد پدر آموخت. در خدمت دائياش نورالدين على بن محمد شيعى و كمالالدين محمد جاسب، حكمت، منطق و رياضيات فرا گرفت و در نزد دائى پدرش، نصيرالدين عبدالله بن حمزه، رجال، درايه و حديث آموخت. آنگاه عازم حوزه نيشابور شد و در فقه و اصول، از سراجالدين قمرى و در اشارات ابن سينا از فريدالدين داماد نيشابورى بهره برد. سپس به قم و اصفهان رفت و مدتى از محضر استادان آن دو مركز علمى هم بهره برد. در نهايت به عراق هجرت نمود و در آنجا از محضر علامه حلى بهرههاى فراوان برد و به درجات عالى علوم اسلام نايل گرديد14.
بخش مهمى از زندگى خواجه نصير، مصادف با حمله مغولان به ايران و قتل و غارت مردم شهرهاى مختلف بود كه با تدبير و درايت خواجه، جلوى بسيارى از قتلها، غارتها و آتش زدن كتابخانهها و دستگيرى و حبس دانشمندان گرفته شد و بهخصوص شهرهاى نجف و كربلا و كاظمين و سامرا از هجوم و تجاوز آنان در امان ماند. بر اثر رفتار و كردار حكيمانه خواجه نصير، سرداران مغول كه بسيار خونخوار و خشن و وحشى بودند، به اسلام روى آوردند و مسلمانانى معتدل و منطقى شدند15.
از خدمات علمى - فرهنگى خواجه نصير تأسيس رصدخانه مراغه و تأليف كتابهاى ارزشمندى مانند: «اخلاق ناصرى» ، «اوصاف الاشراف» ، «زيج ايلخانى» و «تحرير اقليدس» ميباشد.
او در هجدهم ذيحجه سال 673 هجرى در شهر كاظمين چشم از جهان فرو بست. هنگام وفات به وى پيشنهاد كردند تا وصيت كند جنازه او را به نجف منتقل كنند، ولى خواجه در جواب با احترام گفت: من از ساحت قدسى امام موسى بن جعفر (عليه السلام) شرم ميكنم كه وصيت كنم تا جنازهام را از كاظمين بيرون ببرند16. پس پيكرش در رواق غربى حرم به خاك سپرده شد.
سيد اسماعيل صدر
او در اصل از جبل عامل لبنان بود. جدش سيد صالح بر اثر ظلم و ستم كارگزاران دولت عثمانى، از لبنان به عراق هجرت كرد. بعد به ايران آمد و در اصفهان ساكن شد. پدرش سيد محمد صدرالدين عاملى، از علماى بزرگ اصفهان و نجف است. سيد اسماعيل در چنين خانوادهاى، در سال 1258 هجرى قمرى در شهر اصفهان متولد شد. در شش سالگى پدر را از دست داد و مقدمات علوم اسلامى را نزد برادرش سيد محمد على، معروف به «آقا مجتهد» و پسر خالهاش سيد محمد باقر اصفهانى فرا گرفت17.
در سال 1281 هجرى به نجف رفت و در درس شيخ راضى بن شيخ محمد و شيخ مهدى آل كاشف الغطا و ميرزا محمد حسن شيرازى حاضر شد. بعد به همراه استادش ميرزاى شيرازى به سامرا هجرت كرد. پس از رحلت استاد، به كربلا رفت و سالهاى طولانى در اين شهر به تدريس و تعليم و تربيت شاگردان پرداخت و مرجعيت شيعيان را بر عهده گرفت18.
سيد اسماعيل صدر به وحدت ميان شيعه و سنى در مقابل دشمنان اسلام و تشيع تاكيد داشت. در ايامى كه غرب ميخواست ميان دولت عثمانى و ايران اختلاف ايجاد كرده و زمينه نابودى هر دو كشور را فراهم آورد، او به همراه آخوند خراسانى، شيخ الشريعه اصفهانى، شيخ عبدالله مازندرانى و حاج آقا نورالله اصفهانى، بيانيهاى صادر كردند و در آن با تمسك به آيه شريفه «و اعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا» دول اسلامى را در برابر بيگانگان، به صلح و دوستى فراخواندند19.
او در اواخر عمر شريفش به شهر كاظمين آمد و در جوار حرم امام موسى كاظم و امام محمد تقى (عليهماالسلام) مسكن گزيد و سرانجام در روز سهشنبه 12 جمادى الاولى 1338 قمرى چشم از جهان فرو بست و در اتاقى در رواق شرقى حرم مطهر آن دو امام همام به خاك سپرده شد. اين حجره هم اكنون به «مقبرۀ خاندان صدر» معروف است.
سيد حيدر صدر و سيد محمد جواد صدر و سيد محمد مهدى صدر و سيد صدرالدين صدر، از مراجع نجف و قم از فرزندان سيد اسماعيل صدر هستند. امام موسى صدر و شهيد سيد محمد باقر صدر نيز از نوادگان وى محسوب ميشوند20.