98
ميثم و تحوّلات اجتماعى دوران او
ميثم تمّار شاهد حوادث پس ازشهادت امام على (ع) بود؛ حوادثى مانند باز نشستن كوفيان از يارى امام حسن مجتبى (ع) و از آن بالاتر، يارى نكردن ياران و خويشانِ ايشان كه دليل ملموس آن، موضع عبيدالله بن عبّاس بود؛ وضعيتى كه امام حسن (ع) را واداشت تا براى جلوگيرى از ريختن خون مسلمانان، با معاويه صلح كند؛ هر چه معاويه پس از آن كه زمام حكومت را به دست گرفت، درندهترين واليانش را بهويژه بركوفه گمارد تا از كسانى كه در صفّين، در ركاب امام على (ع) با او جنگيدند، انتقام بگيرد.
ميثم تمّار با چندتن از اين واليان معاصر بود؛ آنان عبارت بودند از مغيرۀ بن شعبه و زيادبن ابيه و سپس عبدالله بن خالد بن اسيد و پس از او ضحّاك بن قيسِ فهرى كه معاويه در سال 58 هجرى قمرى او را بر كنار و خواهر زادۀ خود، عبدالرّحمان بن عبدالله ثقفى را به جاى او منصوب كرد و وقتى مردم كوفه او را هم طرد كردند و معاويه شخص ديگرى به نام نعمان بن بشير را والى جديد كوفه نمود. اين دوران از خطر ناكترين ادوارى بود كه بر دوستان امام على (ع) گذشت؛ زيرا در اين دوره دهها تن از بزرگان شيعه مانند حُجر بن عَدِى، عَمرِو بن حَمِق و مانند آنان كه بزرگان مكتب حقّ در كوفه بودند، به شهادت رسيدند.
در اواخر رجب سال 60 هجرى قمرى معاويه مُرد و دوران حكومتش به پايان رسيد. در همين سال، ميثم تصميم گرفت تا براى اداى مناسك حج، عازم مكّۀ مكرّمه شود و اين بدان معنا است كه ميثم در زمان ولايت نعمان بن بشير بر كوفه و پيش از آن كه عبيدالله بن زياد به جاى او زمام ولايت كوفه را به دست بگيرد، آهنگ رفتن به مكّه را داشت، ليكن تاريخ براى ما بازگو نمىكند كه آيا ميثم نيز مانند سليمان بن صُرد، مُسيب بن نجبه و رفاعۀ بن شدّاد و ديگران در زمرۀ نويسندگان نامه به امام حسين (ع) بوده است يا نه؟ محتمل است كه انگيزۀ رفتن ميثم تمّار به حج، ملاقات مستقيم و چهره به چهره با امام حسين (ع) به منظور گفتگو دربارۀ مسائل مهمى بوده باشد، كه مهمترين آنها آن بوده كه به اطّلاع حضرت برساند كه اعتمادى بر وعدههاى كوفيان نيست. هرچند، خواهيم گفت كه او در اين سفر موفّق به ديدار با امام حسين (ع) نمىشود.
براى داورى در اين باره، به بررسى نصوص تاريخىاى كه در اختيار داريم مىپردازيم:
1. از يوسفبن عمرانبن ميثم تمّار نقل شدهكهگفت: «شنيدم كه ميثم نهروانى مىگفت: