49دفن كردند؛ بعد از سال پانصد بر آن بارگاهى ساختند كه امروز در مصر به تاج الحسين (ع) مشهور است. اين در حالى است كه بسيارى پيشوايان اهل علم، تصريح كردهاند كه اين اصالت ندارد.» 1آنگاه ابن كثير به پندار خودش، به ذكر علتش مىپردازد كه كينهاش را به خوبى از لابهلاى آن آشكار ساخته است.
شبلنجى گويد: «دربارۀ سر حسين (ع) اختلاف كردهاند كه پس از بردنش به شام به كجا رفته و در كجا استقرار يافته است. گروهى بر اين باورند كه يزيد فرمان داد آن را در شهرها بگردانند. پس آن را گرداندند تا به عسقلان رسيدند و امير شهر در آنجا دفنش كرد. هنگامى كه فرنگيان بر عسقلان چيره شدند، طلائع، وزير نيك فاطميان در ازاى مال فراوانى آن را گرفت و چند منزل به پيشوازش رفت و آن را درون كيسهاى از حرير سبز بر تختى آبنوس نهاد. زير آن را با مشك و عنبر فرش كرد و بارگاه معروف حسين (ع) در قاهره را در نزديكى خان خليلى بر آن بنا كرد. . . همان جايى كه گروهى از صوفيه از آن به بارگاه قاهرى ياد مىكنند.
مناوى در طبقاتش نوشته است: «يكى از افراد اهل كشف و شهود برايم گفت كه اطلاع يافته است سر با جسد در كربلا دفن گرديده و بعدها در بارگاه قاهرى آشكار شده است! زيرا حكم حالت در برزخ، حكم انسانى است كه در آبى جارى باشد و پس از آن در مكان ديگرى برود. پس چون سر جدا شده است به اين محلّ، موسوم به بارگاه حسينى مصرى، آمده است؛ و نوشته كه سر با او سخن گفته است.» 2
در كتاب «خطط مقريزى» ، پس از سخن در بارۀ بارگاه حسين (ع) چنين آمده است: «حمل سر شريف از عسقلان به قاهره و رسيدنش به آنجا در روز يك شنبه، هشتم جمادى الآخر سال 548 بود. . . گفته مىشود كه اين سر شريف چون از بارگاه واقع در عسقلان بيرون آورده شد، ديدند كه خونش هنوز تازه است و بويى همانند بوى مشك دارد.» 3
شبراوى مينويسد: «علامه شعرانى گفته است: چون سر شريف در بلاد مشرق دفن گرديد و مدّتى بر آن گذشت، وزير طلائع بن رزيك براى آن رشوه پرداخت و با خرج سىهزار دينار آن را به