164ظهر نشست.
فاصلۀ حدود 70 كيلومترى نجف تا كربلا طى شد. هرچه به شهر كربلا نزديكتر مىشديم، بر شدّت التهابمان مى افزود و بىتابتر مىشديم. ورود به سرزمين شهادت، آن هم براى نخستين بار برايم عادى نبود. ما را به هتلى نزديك حرم حضرت ابوالفضل (ع) راهنمايى كردند؛ «فندق شاطئ الفرات» ساعتى در آنجا استراحت كرديم و پس از غسل زيارت، به قصد تشرّف به سوى حرم راه افتاديم.
مىبايست ابتدا به زيارت امام حسين (ع) برويم، ولى براى گروه ما كه از مسير حرم حضرت عباس عبور مىكرديم و باطّى مسافت بين الحرمين به زيارت سيد الشهدا (ع) مىرفتيم، بسيار سخت بود كه بدون ورود به حرم عباسى، به حرم حسينى برويم، امّا ادب اقتضا مىكرد كه ابتدا به زيارت امام معصوم برويم.
لحظۀ ورود به حرم، غوغايى در دلها به پاشد. بر آستانۀ حرم ايستاديم. آستان را بوسيديم، با اشكها، نالهها و شور و حالِ وصف ناپذير. در ضمن، توسّلى انجام شد و اشكى جارى گشت، اذن دخول خوانديم. از آن پس جمع ما از هم پراكنده شدند تا هر كس حال و هواى خودش را داشته باشد و در ساعتى مقرّر، در جاى تعيين شده حضور يابند. زيارت به مغرب كشيد. نماز مغرب و عشا را خوانديم، حرم حضرت ابوالفضل هم زيارت شد، دير وقت بود كه افراد به هتل برگشتند، تا شام خورده به استراحت بپردازند.
قرار بود صبح زود، براى نماز جماعت به حرم حسينى برويم. فاصلۀ هتل تا حرم نزديك بود. پياده آمديم. با جمع زائران كاروانمان در ايوان طلاى حرم امام حسين (ع) نماز جماعت خواندم. بازهم از هم جدا شديم تا ساعت 7 صبح كه قرار شد همه براى صرف صبحانه در هتل حضور يابند.
قبر شش گوشه
بارها در دعاها گفته و شنيده و از خدا خواسته بوديم كه زيارت قبر شش گوشۀ امام حسين (ع) را با معرفت، نصيبمان كند. اكنون در كنار اين قبر مطهّر مشغول زيارتيم و زير قبۀ حسينى كه دعا مستجاب است، دستانمان به نيايش بلند است. داخل حرم حسينى، قبر حبيب بن مظاهر را كه ضريحى مستقل و كوچك دارد زيارت كرديم. باكمى فاصله، قبر ابراهيم مجاب بود، نوۀ حضرت كاظم (ع) كه مىگويند نابينا بوده و به زيارت قبر حسين (ع) آمده و سلام داده و در مرتبۀ دوم، جواب سلامش را