144اين آستانه و دو طرف چارچوبۀ درِ ورودى از نقره است.
داخل حرم به انواع فرشهاى ابريشمين و غيره مفروش است و قنديلهاى بزرگ و كوچك از طلا و نقره در آن آويخته، در وسط حرم مصطبه چارگوشى است كه با تخته پوشيده و برآن صفحات طلاى پر نقش و نگار كه در ساختن آن كمال استادى و مهارت را به كار بردهاند با ميخهاى نقره فرو كوفتهاند؛ چنانكه از هيچ جهت چيزى از چوب نمودار نيست. ارتفاع مصطبه كمتر از ارتفاع قامت آدمى است و در روى آن سه قبر هست كه مىگويند يكى از آن آدم (ع) و ديگرى از آن نوح (ع) و سومى از آن على (ع) مىباشد و بين اين سه قبر در تشت زرّين و سيمين، گلاب و مشك و انواع عطريات ديگر گذاشتهاند كه زوار دست خود را در آن فرو برده، به عنوان تبرّك بر سرو روى خود مىكشند.
در ديگر حرم كه آن هم آستانۀ نقرهاى دارد و پردههاى ابريشمين الوان برآن آويخته است، به سوى مسجدى باز مىشود كه آن خود چهار در دارد و هر چهار در داراى آستانههاى نقره و پردههاى ابريشم مىباشد. داخل مسجد نيز فرشهاى عالى انداختهاند و ديوارها و سقف آن با پردههاى حرير مستور است. مردم شهر همه بر مذهب رافضىاند. از اين روضه كرامتها ظاهر مىشود و از همين جا بر آنان ثابت شده كه قبر على (ع) در آن واقع است. از جمله آن كه در شب بيست و هفتم رجب كه «ليلۀ الحيا» 1ناميده مىشود. بيماران زمينگير را از عراقين و خراسان و فارس و روم به آن جا مىآورند و بدينگونه سى - چهل بيمار گرد مىآيند. بيماران را پس از نماز خفتن روى ضريح مقدس جاى مىدهند و خود در انتظار شفا يافتن آنان به نماز و ذكر و تلاوت و زيارت مىپردازند. چون نيمى يا حدود دو پاره از شب گذشت همۀ بيماران صحيح و سالم، «لاإِِله إلاّ الله» ، «محمّد رسول الله» ، «علي وليّ الله» گويان از جاى بر مىخيزند. اين حكايت در ميان آنان بحد استفاضه رسيده و گرچه من خود آن شب را درك نكردم داستان آن را از اشخاص مورد اعتماد شنيدم و در مدرسۀ حرم سه تن از اين اشخاص را ديدم كه هر سه زمينگير بودند، يكى از روم آمده بود و ديگرى از اصفهان و سومى از خراسان، از حالشان جويا شدم، گفتند امسال به ليلۀ الحيا نرسيدهاند و منتظرند كه سال آينده آن را درك كنند.