105اين گفته را از هشام بن كلبى ذكر كرده و مىگويد: فهر از فرزندان مالك بن نضر و ريشسفيد قريش بود و نام او نيز قريش بود و فهر لقب او محسوب مىشد و هر كس از فهر زاده نشده باشد، از قريش نيست. 1قول دوم دربارۀ نسب قريش را زبير به نقل از شعبى ذكر كرده و مىگويد: محمد بن حسن، از نضر بن مزاحم، از معروف بن محمد، از شعبى نقل كرده، مىگويد: نضر بن كنانه همان قريش است و از اين جهت قريش ناميده شد كه با پاى پياده، در جستجوى نيازمندان و فقرا بر مىآمد و با مال خود نياز آنان را برآورده مىكرد. [ و قريش] از تقرّش به معناى جستجو گرفته شده است. فرزندان او نيز در ميان زائران چنين مىكردند و به يارى نيازمندان مىشتافتند و به خاطر اين كار، قريش نام گرفتند. زبير اين قول را از هشام بن كلبى نيز نقل كرده و مىگويد: ابوالحسن اثرم، از كلبى برايش نقل كرده كه نضر بن كنانه، همان قريش است. زبير اين قول را از ابوعبيده معمر بن مثنى نيز نقل كرده و مىگويد: ابوالحسن اثرم از ابوعبيده برايش نقل كرده كه گفت: آخرين كسى كه نام قريش بر او اطلاق شده نضر بن كنانه است و بنا بر اين فرزندان او قريش هستند و ديگر فرزندان كنانة بن خزيمه بن مدركه كه همان عامر بن الياس بن مضر باشد، قريش شمرده نمىشوند و فرزندان كنانه به جز نضر را، قريش نمىگويند. وى در ادامه مىگويد: از اين جهت به فرزندان نضر، قريش مىگويند كه تقرّش به معناى تجمع و گردهم آمدن است. در زبان عربى گفته مىشود: «التجار يَتَقٰارشون» ؛ تجار جمع مىشوند يعنى به تجارت مىپردازند.
دليل بىپايگى اين سخن آن است كه قريشىها هرگز يك جا جمع نشده بودند، تا اين كه قصى بن كلاب آنها را يك جا گرد آورد و تنها فرزندان فهر بن مالك بودند كه جمع شدند و يك جا گرد آمدند و هيچ كس در اين مورد ترديدى ندارد. از آن گذشته ما خود از ديگران به احوال خويش آگاهتر و نسبت به گذشتگان خود حساستر هستيم و از نامهاى خويش بيشتر از ديگران محافظت مىكنيم. ما به كسى جز فرزندان فهر بن مالك،