104بن لؤىّ، عائده گفتهاند كه عبيدة بن خزيمه با عائذه دختر حِمْس بن قحافة بن خثعم ازدواج كرد و فرزندانى به نامهاى مالك و تيم براى وى به دنيا آورد كه به نام مادرشان، عائده ناميده شدند. زبير به على بن مغيره به نقل از حسن بن عقيلى گفته است: از اين جهت آنان را قريشِ عائده گفتهاند كه در زمان جاهليت و اسلام، در شمار خاندان ابوربيعة بن ذهل بن شيبان بودند و به آنها قريش عائذه گفته شد تا تشخيص داده شوند.
زبير بن ابوبكر گويد: ساكنين اطراف مكه از قريش [ قريش الظواهر] ، در زمان جاهليت، بر اهالى حرم [ مكه] فخر مىفروختند و پرچم افتخار خود را براى مردم، علم مىكردند.
زبير مىگويد: قريش را گرامى مىداشتند و اهل حرم را از اين كه در حرم اقامت داشتند مورد نكوهش قرار مىدادند و لذا آنان را «صبّ» ناميدهاند.
در ميان قريشىها، جماعتى وجود دارد كه به آنان «احزبان» مىگويند و زبير بن بكار از ايشان ياد كرده و گفته است: محمد بن ابوقدامه عمرى نقل كرده كه خاندان معيص بن عامر بن لؤىّ و خاندان محارب بن فهر، هم پيمان بودند و آنان را به علت همپيمان بودنشان احربين مىگفتند كه از مردم تهامه بودند و احربان ديگرى هم وجود داشت كه اهالى نجد و خاندان عَبْس و ذبيان را شامل مىشد.
در بيان نسب قريش
در نسب ايشان اختلاف نظر است؛ گفته شده آنها از فرزندان فهر بن مالك بن نضر بن كنانه هستند و گفته شده كه از فرزندان نضر بن كنانه مىباشند. قول نخست را زبير بن بكار از چند تن از اهالى علم نقل كرده و مىگويد: ابراهيم بن منذر، از ابوالبخترى وهب بن وهب، از برادرزادۀ خود ابن شهاب، از عموى خود نقل كرده كه گفت: نامى كه مادر فهر بن مالك بر وى نهاد، قريش بود، همچنان كه دختران را غداره و شمله و از اين قبيل مىناميدند. مىگويد: همه نسبشناسان قريش و ديگران بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه قريش، از فهر جدا شدهاند و گروهى از نسبشناسان، معتقدند كه قريشىها همه، فرزندان فهر بن مالك هستند و پيش از فهر بن مالك را قريش نمىنامند. به ماقبل از زبير