21خواندن دعا كرد و حجاج بهمراه او مشغول خواندن دعا شدند و آنچه را كه او مىگفت تكرار مىكردند، آنگاه گروه به حركت درآمده و پس از طى چند قدم ناگاه چشمان حجاج به كعبه افتاد و همگى به زارى پرداخته و اشك بسيارى از چشمان آنان فرو ريخت، و سپس راهنما ما را به سوى كعبه برد در حالى كه بهمراه او مشغول دعا و نيايش بوديم، او سپس ما را هفت بار به گرد كعبه گردانيد و پس از آن دو ركعت نماز بجاى آورديم، و پس از پايان اين مراسم، او بار ديگر ما را به خيابان برده و وادار نمود كه از يك سوى آن به سوى ديگرش شتابان راه رفته يا بدويم ( \ صفا و مروه)، فاصلۀ دو سوى اين خيابان به اندازۀ پرتاب يك تير است. و من اعتراف مىكنم كه چارهاى جز تعجب از رفتار اين بينوايان نداشتم كه اين گونه براى انجام اين خرافات[ !] تلاش و كوشش مىكنند، ليكن در هر حال به عواطف و احساسات آنان احترام مىگذارم و در حقيقت خود نيز هنگامى كه شاهد گريه و عشق دينى و خلوص ايمان آنان شدم نتوانستم از گريه و همسويى با احساسات آنان خوددارى كنم، گو اين كه اين شرك و بتپرستى! را با اعتقادى كوركورانه انجام مىدادند.»
ژوزف در توصيف شهر مكه مىگويد:
«شهرى است در دشتى بىآب و علف و لم يزرع و جاى گرفته در ميان كوههاى كوتاه و بدور از هر گونه حفاظى؛ زيرا شهر نه برج و بارو دارد و نه دروازه. ساكنين آن بيشتر فقير و اندامى لاغر و فرسوده دارند و رنگ پوست آنان سبزه است. مكه را از چهار سو هزاران كوه كوتاه و تپۀ تو در تو و نزديك به هم، با صخرههايى متمايل به سياهى فرا گرفته است و بر بالاى يكى از اين كوهها غار مشهورى است بنام «غار حراء» كه پيامبر هنگامى كه از مردم كناره مىگرفت در آن به عبادت و نماز و تفكر مىپرداخت، به داخل