22غار رفتم و از زيبايى معنوى آن - گو اين كه مسلمانان براى زينت بخشيدن به آن اقدامى نكردهاند - لذت بردم. مكه از آب فراوانى برخوردار است ليكن در آن از سبزه و زراعت خبرى نيست مگر در قسمتهايى از شهر، ولى در شهر ميوههايى يافت مىشود كه مردمان مىتوانند از آنها استفاده كنند؛ همانند انگور، خربزه، هندوانه، خيار، كدو و جز اينها كه معمولاً اين ميوهها را از محلى به نام حباش (احتمالاً مقصود او طائف است) كه در فاصلۀ 2 يا 3 روز از مكه است، مىآورند.»
ژوزف در توصيف شستشوى كعبه مىگويد: سلطان مكه (مقصود شريف مكه است) كه از نسل پيامبر اسلام است، معتقد است كه كسى جز او لياقت شستشوى كعبه را ندارد، از اين رو او و يارانش كعبه را با آب مقدس زمزم شستشو مىدهند و سپس آن را با عطر خوشبو مىگردانند و هنگامى كه آنان به اين كار مىپردازند، پلّكان كعبه برداشته مىشود تا كسى وارد كعبه نشود، از اين رو مردم در زير در كعبه تجمع مىكنند تا آبى كه از شستشوى كعبه به بيرون ريخته مىشود، بر سر و روى آنان ريخته و متبرك گردند، و سپس جاروبهايى كه با آنها كعبه شستشو داده شده است را قطعه قطعه نموده به سوى مردم پرتاب مىكنند و آنان براى بدست آوردن قطعهاى كوچك از آن تلاش مىكنند و هر كس كه قطعهاى را بدست آورد آن را به عنوان يادگار مقدس و ارزشمندى نزد خود حفظ مىكند.
و سپس ژوزف به توصيف پردۀ كعبه و خصوصيات آن، همانگونه كه ديگر سفرنامهنويسان آوردهاند، مىپردازد.
كشيش ژوزف اوفينكتون
در سالهاى پايانى قرن هفدهم كمپانى هند شرقى، علاقۀ فراوانى بر