67فرزندانش را كشتم. به همين مناسبت، مجلس جشن و سرورى را ترتيب داده بود و اشعار زير را قرائت مىكرد. يزيد در آن اشعار، حيات اجداد كافر خودش را كه در جنگهاى فوق به دستور پيغمبر كشته شده بودند، آرزو مىكرد و مىگفت: «اى كاش بزرگان و پيران قبيله من كه در جنگ بدر كشته شدند، زارى كردن قبيله خزرج را مىديدند و از شادى فرياد مىزدند و مىگفتند: اى يزيد! دستت قوى باد كه بزرگان آنها را كشتى و تلافى «بدر» را نمودى تا عدالت برقرار شود. بنىهاشم با سلطنت بازى كردند و گرنه، نه خبرى از آسمان آمد و نه وحيى نازل شد. اگر انتقام از فرزندان پيغمبر نگيرم، از فرزندان خندف 1 نيستم. با كشتن فرزند على عليه السلام (انتقام خون اجداد خود را از على عليه السلام گرفتيم 2».
زشتى و گناهان يزيد آنقدر زياد و عيان است كه حتى اكثر علماى اهل تسنن مثل امام احمد حنبل او را كافر و ملعون دانسته و افرادى چون ابوالفرج ابن جوزى كتاب مستقلى 3 در اين زمينه نوشتهاند.
از طرفى حتى كسانى چون دميرى كه از يزيد حمايت كرده و او را خليفه مسلمين دانستهاند، در كتاب «حيات الحيوان» و نيز مسعودى در «مروج الذهب» گفتهاند كه او ميمونهاى زيادى داشت، لباسهاى حرير و زيبا به تن آنها مىكرد، گردن بندهاى طلا به گردن آنها مىآويخت و آنها را بر اسب سوار مىكرد. بر گردن سگهاى خود نيز طوق طلا مىانداخت و با دست خود آنها را شستشو مىداد. با جام طلا به آنها آب مىداد و خود، نيم خورده سگان را مىخورد. او پيوسته مست و مخمور بود. مسعودى اضافه مىكند: يزيد سيرت فرعونى داشت، لكن فرعون در مردم دارى از يزيد عادلتر