30مانند اين حديث را كلينى از ابوبصير، از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده است. 1 اين روايت نشان مىدهد كه عباس (عليه السلام) در آن زمان چنان جايگاه و قابليتى داشته كه نامش را با محمد بن حنفيه بياورند؛ آن هم درباره موضوعى بسيار مهم؛ يعنى اشاره به تولّى امر امامت در صورت نبودن آيه يا روايتى صريح. فرض هم اين است كه روايت پيرامون ساعات احتضار اميرمؤمنان (عليه السلام) و مربوط به آن موقعيت نقل شده است.
مورد ديگر، سخنى است كه صاحب «طبقات» دربارۀ وصيت امام اميرمؤمنان (عليه السلام) آورده است و اينكه از ميان همۀ فرزندان امام، از عبّاس نام مىبرد، نشانۀ روشنى است بر عظمت وى كه در كنار امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) و محمد بن حنفيه، كه نامشان به صراحت در وصيت آمده، از او نيز ياد مىكنند؛ با اينكه مىدانيم از ديگر فرزندان پسر به اجمال ياد شده است. 2
ج) در ميان تسليت داده شدگان
از جمله كسانى كه پس از شهادت اميرمؤمنان (عليه السلام) ، به آنها تسليت گفته شد، حضرت عباس (عليه السلام) است كه صعصعة بن صوحان و همراهانش به ايشان تسليت گفتند. چون اميرمؤمنان (عليه السلام) به خاك سپرده شد، صعصعه در كنار قبر ايستاد و يك دستش را روى قلب گذاشت و با دست ديگر خاك بر سر ريخت و گفت: «پدر و مادرم به فدايت، اى اميرمؤمنان! گوارايت باد، اى ابوالحسن! پاك زيستى و سرسختانه شكيبايى ورزيدى و جهاد و پيكارت بزرگ و گران ارج بود».
آنگاه به شدت گريست و همه كسانى را كه با او بودند، به گريه انداخت. پس همه رو به حسن و حسين و محمد و جعفر و عباس و يحيى و عون و عبدالله (عليهم السلام) آوردند و به آنها در مرگ پدرشان تسليت و تعزيت گفتند. 3
د) هنگام قصاص كردن ابن ملجم (لعنةالله عليه)
مورخان عامه نقل كردهاند كه عباس به هنگام شهادت پدرش، پسر بچهاى نابالغ بود. 4 اما به راستى اين كدام عباس است؟ گفتهاند كه منظور عباس اصغر است؛ اما بايد دانست كه پسران كوچك اميرمؤمنان (عليه السلام) كه پس از ايشان زنده ماندند، بيش از يك نفر بودند.