1521. مرحوم مظفر مىگفت: چه كسى گفته فرزند يك طلبه بايد طلبه شود؟! بايد علايق و توانايى و استعداد هر شخصى به طور مجزّا سنجيده شود. شايد فرزند يك طلبه، رغبتى به سلك روحانيت نداشته باشد، اما بتواند يك كاسب موفق و متدين يا شيمىدان و داروساز كاربلد بشود و در اين مسير به مذهب خدمت كند.
2. ايشان براى پيشرفت تحصيلى طلّاب گاهى از آنان به عنوان استاد سطوح مقدمات استفاده مىكرد؛ هر چند دوستانش اين طرح را برنمىتابيدند و آن را توهين به خود مىانگاشتند. حتى برخى اساتيد منتدى از وى جدا شدند و قهر كردند.
3. علّامه مظفر به شدّت به تخصصى شدن رشتههاى علمى در حوزه از همان ابتدا معتقد بود؛ از جمله فقه و اصول و كلام و ادبيات و جامعهشناسى و شعر و تبليغ و آن را رمز موفقيت آنان مىدانست.
4. مىگفت در مراكز آموزشى دينى و حوزوى بايد جديدترين روشهاى تعليم و تعلّم حاكم باشد و اسلوب قديم پاسخگو نيست. علاوه بر اين، متون كتابها نيز بايد تغيير كرده و ويراستارى شود. خود علّامه دست به قلم شد و در باب اصول فقه و منطق و تاريخ و كلام به نگارش متون درسى پرداخت. در ضمن برخى از كتابهاى قديمى را نيز با همكارى يك گروه چيرهدست، ويراستارى و آماده استفاده عموم مردم نمود. واژگان درشت و سخت غربال شد و به جاى آن عبارات روان و روشن نشست.
5. علّامه مظفر هميشه به ما مىگفت: طلّاب بايد در مسائل مالى عزت نفس و كرامت خود را حفظ كنند و قناعت و مناعت داشته باشند؛ چون هموست كه فردا وجههاى در جامعه پيدا مىكند و نبايد كرامتش را از بين برده باشد. طلاب بايد ملاحظاتى داشته باشند كه شايد رعايت آن بر ديگران لازم نباشد. لباس و سلوك و گفتارشان در جامعه بايد حساب شده باشد.
6. طلبه بايد در كنار علوم دينى، در يك يا چند فنّ ديگر هم وارد باشد. اين به بُعد دينى ايشان نيز كمك مىكند. در همين راستا علومى همچون هندسه، جامعهشناسى و پزشكى به طلّاب تدريس مىشد تا نسبت به اين دانشها بيگانه نباشند. ايشان مىفرمود: حتى اگر طلبه