146
دانشكده فقه
در اين دانشكده، تعداد دانشجويان هر كلاس بيش از ده - يازده نفر نبود. اين سيستم آموزشى مورد تأييد تنى چند از مراجع و بزرگان حوزه قرار گرفت؛ به همين دليل فرزندانشان را براى تحصيل علم به اين دانشكده فرستادند؛ مانند سيد محمدرضا حكيم، فرزند آيتالله العظمى سيد محسن حكيم، سيد على خوئى، فرزند آيتالله العظمى سيد ابوالقاسم خوئى، محمدحسن آل ياسين، فرزند آيتالله محمدرضا آل ياسين و سيد محمدحسن قاضى، فرزند آيتالله سيد على قاضى.
در دانشكده، استادى داشتيم كه به سه زبان عربى و فارسى و فرانسوى تسلّط داشت. او با علوم رياضى و پزشكى نيز آشنا بود و در داروسازى نيز صاحبنظر بود، تا جايى كه توانست در نجف براى افتتاح داروخانه مجوّز بگيرد و نام اين داروخانه را نيز «الزهراء» گذاشت.
مؤسّس دانشكده فقه علّامه مظفّر بود. مثل بقيه طلّاب هرگاه مقالهاى مىنوشتم، براى نقد و اصلاح به ايشان عرضه مىكردم؛ چون بررسى مقالات سطوح پايانى دانشكده، تنها بر عهده ايشان بود. مقالههاى تأييد شده در مجلّهاى به نام «بذرة» به چاپ مىرسيد.
يك بار مقالهاى به همين منظور به ايشان دادم، امّا ديدم ايشان بخش زيادى از مباحث فقهى را حذف كردهاند. وقتى علّت را جويا شدم فرمود: آنچه نوشتهاى، غلط نيست؛ امّا ظرفيت جامعه امروز آمادگى پذيرش آن را ندارد و در ضمن، بهانه به دست كسانى خواهد داد كه به دنبال هر فرصتى هستند تا به ما ضربه بزنند و چوب لاى چرخ دانشكده بگذارند.
عرض كردم: اگر آنچه نوشتهام به نظر شما صحيح است، من موافق حذفش نيستم. علّآمه مظفر پاسخ داد: من نمىتوانم با انتشار اين مقاله، بدون اصلاحات موافقت كنم و دانشكده را در مشكلات بياندازم.
من پيشنهاد كردم كه در كادرى سفيد رنگ در بخشهاى محذوف نوشته شود: «منتقد حذف نموده است». ايشان نيز پذيرفت.
در جوانى درك نمىكردم، امّا حق با ايشان بود. بيشتر مردم به رشد و بلوغ فكرى نرسيده بودند. حتّى زمانى در دانشكده براى اعلام شروع و پايان كلاسها از زنگ استفاده مىشد. سر و صداى زيادى به راه افتاد كه اين شبيه ناقوس كليساست و...! يادم هست كه حتى استفاده