126
3. نبود برنامهريزى در روند انتفاضه
انقلاب مردم در عراق مانند جرقهاى بر انبار باروت و به شكلى دفعى و غيرقابل كنترل بود. اين وضعيت پس از سالهاى طولانى فشار و ستم شديد صدام طبيعى بود. گسترده شدن ابعاد اين حادثه و پراكندگى آن نمىگذاشت اين انقلاب در يك مسير معيّن قرار بگيرد و شايد نظم دادن به اين حركت خودجوش غيرممكن مىنمود.
عدم آموزش كافى انقلابيون در حفاظت اطلاعات، منجّر به نفوذ بعثىها در حلقههاى صفوفشان شد و از اين طريق سَران مجاهدين را شناسايى كرده و خانوادههاى آنان را ربوده و منازلشان را سوزاندند تا رهبران انتفاضه را براى تخليه اطلاعات و عبرت ديگران تحت شكنجه روحى و جسمى قرار دهند. يكى از شگردهاى ضدّ اطلاعاتى حزب بعث، ايجاد دودستگى و اختلاف ميان مردم بود و به اين وسيله، آنان را از ادامه پيمودن مسيرشان ُسست عقيده مىكردند. اين وضعيت باعث شده بود تا مردم به سرعت فريب بخورند؛ مثل اينكه دولتىها شايعه كردند اگر مردم پايگاههاى نظامى را به رژيم بازگردانند، سازمان اطلاعات از آنان درمىگذرد و مىبخشد... امّا وقتى به هدفشان مىرسيدند، نقض وعده كرده و تمام ايشان را به قتل مىرساندند.
در نتيجه دفعى بودن انتفاضه، هماهنگى لازم ميان سران قيام در شهرهاى گوناگون وجود نداشت و اين بىاطلاعى از ميزان پيشرفت مردم، به شكست قيام انجاميد و حتّى تحرّكات كردها عيه دولت در اقليم كردستان عراق نيز به زوال گراييد.
4. كمك دولتها به صدّام
اگر مردم عراق توقع كمك از دولتهاى همسايه نداشتند، قطعاً انتظار نداشتند كه اين دولتها به كمك صدام بشتابند يا در كمكرسانى به مردم كارشكنى كنند. انقلابيونى كه براى درخواست كمك به برخى كشورهاى عربى همسايه رفته بودند، نه تنها پاسخ مثبت نشنيدند، بلكه از بازگشت به خاك عراق منع شدند. برخى ديگر از كشورهاى عربى، عراقيان مهاجر را براى چند روز پشت مرزها نگه داشتند. برخى كشورها نيز كه در روزهاى ابتدايى انتفاضه، قول يارى داده بودند، بىوفايى نشان دادند تا اينكه كار از كار گذشت و انتفاضه به شكست انجاميد.