163353 هجرى ترويج گرديد و البته تا زمان عضدالدوله هم با وجود مخالفت حنابله نسخ و لغو نگرديد و صرفاً در دوره بروز اختلافات بين فرزندان عضدالدوله و مقارن با ظهور آثار انحطاط در قدرت آلبويه بود كه نشر آنچه «اعتقادات قادرى» خوانده شد، به طور رسمى عقايد شيعه را نفى و سبّ برخى افراد چون معاويه را منع كرد.
سالها بعد در تعقيب اين سياست نايب بهاءالدوله در عراق از جمله كرخ و بغداد، اقامه مراسم را براى هر دو فرقه سنى و شيعه ممنوع كرد. وى با آنكه خود شيعى و ديلمى بود، 1با كم شدن عواملى كه موجب اختلاف مىگرديد، در نيمه دوم قرن چهارم و نيمه اول قرن پنجم هجرى، اغلب روابط خوبى در كرخ و بغداد بين شيعه و سنى برقرار شد و اگر هم زد و خوردى به وجود مىآمد، معمولاً تعصبات قومى، محلهاى و طايفهاى بود و در صورتى كه شيعيان مىخواستند شعائر يا آداب و مراسمى را برگزار كنند، اهل سنت نيز مراسمى شبيه آن برگزار مىكردند و از اين طريق به معارضه مىپرداختند. بزرگان شيعه چون شيخ مفيد تلاشهاى گستردهاى انجام مىدادند كه آتش فتنه و اختلاف مشتعل نگردد و برنامههايى داشتند كه از دامن زدن به درگيرىها جلوگيرى مىكرد و به افراد جاهل و متعصب زمينه نمىداد كه آتشافروزى كنند. با وجود همۀ اين فعاليتهاى بازدارنده، فتنههايى فرساينده و نابود كننده رخ مىداد؛ چنان كه در سال 416 هجرى عدهاى با عنوان «عياران» به تحريكاتى دامن زدند و به غارت اموال مردم در كرخ پرداختند و منزل سيد